رویکرد انسان گرایی یا روانشناسی انسان گرا چیست؟

روانشناسی انسان گرا، با تاکید بر منحصر‌ به‌ فرد بودن انسان و تمرکز بر کلیت هر فرد، در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ مطرح شد. این رویکرد بیان می‌کند، افراد دارای ارادۀ آزاد هستند و برای بالفعل کردن پتانسیل‌های خود و دستیابی به خود شکوفایی، انگیزه دارند. فلسفۀ انسان‌ گرایی، نظریۀ وجودی و ​​پدیدار شناسی، از مبانی روانشناسی انسان گرا هستند. در‌ واقع مکتب انسان گرایی در روانشناسی، با رویکردی یکپارچه و جامع، به دنبال روش‌های منظم و دقیق برای مطالعۀ انسان‌ است. در این مکتب فکری، اعتقادی راسخ بر تمایز انسان با سایر گونه‌های حیات وجود دارد.

 رویکرد انسان گرایی

انسان‌ گرایی یا اومانیسم (Humanism)، یک دیدگاه فلسفی است که بر توانمندی و عاملیت فردی و اجتماعی انسان تأکید دارد. این مکتب فکری، انسان را مسئول ارتقاء و پیشرفت خود می‌داند و از کرامت انسانی حمایت می‌کند. اهمیت دادن به ارزش‌ها و کرامت‌های انسانی، تاکید بر دانش و خرد انسانی برای حل مسائل و مشکلات، تمرکز بر رشد شخصی و تلاش برای تبدیل‌ کردن جهان به مکانی بهتر، از جمله اصول مهم و اثرگذار رویکرد انسان‌ گرایی است.

روانشناسی انسان گرا بر منجصر بودن افراد تاکید دارد

روانشناسی انسان گرا چیست؟

روانشناسی انسان گرا، به عنوان نیروی سوم روانشناسی در واکنش به مکاتب روانکاوی و رفتار گرایی ظهور پیدا کرد. رویکرد روانکاوی معتقد بود، انگیزه‌های ناهشیار، رفتار انسان را هدایت می‌کند و رفتار گرایی، فرآیندهای شرطی‌ سازی را عامل شکل‌ گیری رفتار می‌دانست. رویکرد انسان‌ گرا، از رویکرد روانکاوی و رفتارگرایی، انتقاد می‌کند و معتقد است، این نظام‌های فکری، تصویری محدود از ماهیت انسان ارائه می‌دهند. روانشناسی‌ انسان‌ گرا بر این باور است که تلاش‌های انسان برای رشد، کرامت و تعیین سرنوشت خود به اندازۀ انگیزه‌های ناهشیار که فروید بر آن تأکید داشت، در رشد شخصیت مهم است.

روانشناسان انسان گرا با تمرکز بر توانمندی‌های انسان، به‌جای توجه به نقص‌ها و نا کارآمدی‌ها، به افراد کمک می‌کنند تا پتانسیل‌های خود را برآورده سازند و کیفیت زندگی خود را به حداکثر برسانند. کارل راجرز و آبراهام مزلو، گوردن آلپورت، رولو می، از جمله افرادی بودند که دیدگاهی انسان‌ گرایانه به شخصیت انسان داشتند و نظر‌یه‌های آن‌ها بر توانمندی‌ها، اراده آزاد هشیار و تحقق بخشیدن به استعداد‌های انسان تأکید داشته است. کارل راجرز به‌عنوان روانشناس انسان‌ گرا بیان می‌کند، هر انسان ذاتا به دنبال خودشکوفایی است و تمایل به رشد و تغییر دارد. همچنین منحصر به‌ فرد بودن هر انسان و توجه و احترام به ویژگی‌های فردی انسان‌ها، از اصول نظریه راجرز است.

مطالعات روانشناسان انسان‌ گرا، معطوف بر روند رشد انسان سالم است. از نظر روانشناسان انسان‌ گرا، یکی از ویژگی‌های انسان سالم تمایل به رشد و خود‌ شکوفایی است. به‌ طوری‌ که در نظریه نیازهای آبراهام مزلو، نیاز به خودشکوفایی در بالاترین مرتبه از سلسله مراتب نیازها قرار گرفته است. در دیدگاه مزلو لازمۀ رسیدن به خود شکوفایی، برآورده‌ شدن نسبی نیازهای سطح پایین‌تر‌ است؛ یعنی نیازهای فیزیولوژیک، نیاز به امنیت، تعلق و محبت و احترام است. به‌ طور‌ کلی در روانشناسی انسان گرا، رشد، جنبه‌ای اجتناب‌ ناپذیر از وجود تمامی انسان‌ها است.

روانشناسی انسان گرا چیست و چه کاربردی دارد

مفروضات نظریه انسان گرایی در روانشناسی چیست؟

  • انسان‌ گرایان برای مسئولیت فردی اهمیت زیادی قائل هستند. آن‌ها معتقدند، انسان‌ها تا حد زیادی مسئول اتفاقاتی هستند که برایشان رخ می‌دهد و سرنوشت خود را به دست خودشان می‌سازند.
  • هرچند تجارب گذشته انسان اثرات زیادی بر زندگی وی دارد؛ اما تمرکز انسان‌ گرایان، عموما بر زمان حال است. با وجود اینکه هر انسانی از بدو تولد، در معرض آسیب‌های محیطی قرار می‌گیرد و تجارب ناخوشایندی را تجربه می‌کند؛ اما این تجارب کل زندگی شخص را تشکیل نمی‌دهند.
  • انسان‌ گرایان بر رشد فردی تاکید می‌کنند. آنها معتقدند انسان‌ها، تنها به رفع نیازهای فعلی خود نمی‌پردازند و اهداف بزرگتری را نیز دنبال می‌کنند که این امر، نشان‌ دهندۀ رشد فردی در انسان‌ها است. بر‌اساس این رویکرد، آنچه مانع رشد انسان می‌شود، اختلال در تمایل فرد برای رسیدن به اهداف بزرگتر است. بنابراین تنها راه درمان، شناخت و پیدا کردن راه‌ حل برای موانعی است که از رشد طبیعی انسان جلوگیری می‌کند. در واقع با کاهش انگیزه پیشرفت، روند رشد نیز کند یا متوقف می‌شود.

آموزش و یادگیری با رویکرد انسان‌ گرایی

آموزش در رویکرد انسان گرایی، انسان‌محور است. بر این اساس افراد تشویق می‌شوند، مسئولیت آموزش‌های خود را بر عهده بگیرند. در واقع افراد خودشان انتخاب می‌کنند که چه مطالبی را بیاموزند و این انتخاب، از نیاز آنها به یادگیری در زمینه مورد نظرشان، نشأت می گیرد. از این‌ رو افراد، جهت دستیابی به اهداف خود، مسئولیت آموزه‌های خویش را بر عهده می‌گیرند. بنابراین در این شیوۀ آموزشی، افراد انتخاب می‌کنند چیزی را بیاموزند که میل به دانستن آن دارند. در این صورت می‌توانند علایق خود را عمیقاً زندگی کنند.

در رویکرد آموزشی انسان‌ گرایانه، نقش مربی تنها به‌عنوان یک تسهیلگر است. در‌واقع مربی وظیفه دارد، بستر گسترده‌ای را فراهم سازد تا دانش‌ آموزان بر‌اساس علایق خود، موارد آموزشی را انتخاب کنند. مربیان علاوه بر ایجاد انگیزه و مشارکت بین افراد، در توسعه مهارت‌های یادگیری نیز کمک می‌کنند.

روان‌ درمانی انسان‌ گرایانه چیست؟

درمان انسان‌ گرایانه، انواع مختلف روش‌‌های درمانی را در برمی‌گیرد که انسان را به عنوان فردی با توانایی‌های منحصر به فرد در نظر می‌گیرد. این رویکرد درمانی، به جای مشکلات افراد، بر رشد فردی آنها متمرکز است تا به افراد کمک کند که بر مشکلاتشان غلبه کنند. همچنین با تأکید بر مهارت‌ها و ویژگی‌های مثبت افراد، آنها را به بهبودی و یافتن رضایت شخصی تشویق می‌کند.

روان درمانی انسان گرایانه یکی از روش های درمانی است

آیا همه انسان‌ها به خودشکوفایی دست می‌یابند؟

در اینجا سوالی مطرح می‌شود؛ اگر همه انسان‌ها بالقوه توانایی رشد و کارآمدی را دارند؛ چرا همه انسان‌ها موفق نمی‌شوند؟

بنا‌بر نظریه راجرز، وقتی تجربیات زندگی با خود پنداره در حال شکل‌گیری ما، متفاوت است، تعادل روانشناختی ما به هم می‌ریزد؛ زیرا یکپارچگی “خود” از بین می‌رود. عدم تعادل روانشناختی، زمانی شروع می‌شود که نتوانیم تجربیات ارگانیزمی را به عنوان تجربیات خود در نظر بگیریم. در‌ واقع هنگامی که این تجربیات با خود پنداره در حال شکل‌ گیری ما ناهماهنگ باشد، دقیقا نمی‌توانیم تجربیات ارگانیزمی خود را به حیطه آگاهی بیاوریم. آگاهی ما از ناهماهنگی میان خود پنداره و تجربه‌‌های زندگی، منجر به اضطراب می‌شود. چون اضطراب تجربه‌ای ناخوشایند است، انسان برای کاهش آن، از مکانیزم‌های دفاعی استفاده می‌کند. در‌ واقع مکانیزم‌های ‌دفاعی ادراک انسان‌ را از واقعیت تغییر می‌دهد تا واقعیت با خود پنداره وی سازگار شود.

با توجه به اینکه مکانیزم‌های دفاعی، واقعیت را تحریف می‌کنند؛ پس برای شناسایی توانایی‌های بالقوۀ فرد مانعی ایجاد می‌کند. وقتی شخص واقعیت را تحریف شده، ادراک می‌کند و شناخت و آگاهی کمی نسبت به توانایی‌های خویش دارد، امکان بالفعل شدن آنها کاهش می‌یابد. درنتیجه ممکن است برخی انسان‌ها، توانایی‌هایی بالقوه خود را زندگی نکنند. از این رو در مسیر رشد خویش قرار نمی‌گیرند و به خودشکوفایی دست پیدا نخواهند کرد.

روانشناسی انسانگرا به خود شکوفایی انسان ها کمک میکند

نگارنده:

خانم مرضیه خطیر، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی

ویراستار علمی:

خانم فرنوش طاهری، روان‌درمانگر و کاندیدای دکتری تخصصی روانشناسی

راه‌های تماس با ما:

تماس با وفور