روانشناسی رشد چیست؟ تعریف روان شناسی رشد
ما به عنوان انسان در طول عمر خود، از لقاح تا مرگ، دائماً درحال رشد و تغییر هستیم. از این رو روانشناسی رشد تلاش میکند تا بفهمد که انسانها چگونه رشد میکنند. روانشناسی رشد شاخهای از روانشناسی است که بر چگونگی رشد و تغییر افراد در طول زندگی تمرکز دارد. انجمن روانشناسی آمریکا روانشناسی رشد را به عنوان علم مطالعه تغییرات جسمی، ذهنی و رفتاری از زمان بارداری تا پیری تعریف میکند.
تاریخچه روانشناسی رشد
مطالعه علمی کودکان و نوجوانان در اواخر قرن نوزدهم آغاز و در اوایل قرن بیستم شکوفا شد، زیرا روانشناسان پیشرو، از طریق مطالعۀ چگونگی رشد انسان، به دنبال کشف اسرار رفتار انسان بودند. سه محقق اولیه به نام جان لاک، ژان ژاک روسو و چارلز داروین، نظریههایی درباره رفتار انسان ارائه دادند که مبنای نظریههای روانشناسی رشد امروزی هستند.
جان لاک، تجربه گرای بریتانیایی، معتقد بود که ذهن نوزاد مانند یک تابلوی سفید یا لوح خالی است که دانش از طریق تجربه و یادگیری بر آن نوشته میشود. روسو، فیلسوف سوئیسی که بیشتر عمر خود را در فرانسه گذراند، در رمان معروف خود، امیل، مدلی بومی گرایانه را پیشنهاد کرد که در این مدل، رشد طی سه مرحله، بر اساس فرآیندهای ذاتی، اتفاق میافتد: نوزادی، کودکی و نوجوانی و در نهایت داروین، زیست شناس بریتانیایی که به خاطر نظریه تکاملش معروف است، معتقد بود بسیاری از رفتارهای انسانی از انطباقهای موفقیت آمیز گذشته، نشأت دارند.
جی استنلی هال (۱۸۴۴-۱۹۲۴)، اولین فردی است که به مطالعات رشد کودک پرداخته است. تلاشهای علمی او با تمرکز بر مسائل دوران رشد کودکان و نظریه تکامل، تأثیر چشمگیری بر روانشناسی تربیتی گذاشته است. در اوایل قرن بیستم جان بی واتسون، رویکرد رفتار گرایانه به روانشناسی را آغاز کرد. او بر اساس مواضع محیط گرایانۀ لاک، معتقد بود که رفتار انسان را میتوان بر حسب تجربیات و یادگیری درک کرد. واتسون در سال ۱۹۲۸ در کتاب مراقبت روانشناختی نوزاد و کودک، این دیدگاه را ارائه کرد که همه رفتارها، محصول محیط و تجربه هستند و عوامل بیولوژیکی نقش مهمی در رفتارها ندارند.
او بیان کرد که یادگیری از طریق فرآیند تداعی یا “شرطی کردن” صورت میگیرد. از سوی دیگر فروید بر خلاف رویکرد عینی مورد حمایت واتسون، براساس خاطرات خود و بیمارانش از دوران کودکیشان، مدل رشدی کودک را بیان کرد. او یک مدل مرحلهای از رشد را توسعه داد که در آن انرژی روانی کودک در هر مرحلهای از رشد، بر روی “منطقه” یا ناحیۀ خاصی از بدن متمرکز بود. مدل رشدی فروید یک مدل «تعامل گرایانه» است، زیرا او معتقد بود که اگرچه توالی و زمان این مراحل به طور بیولوژیکی تعیین میشود، اما رشد سالم شخصیت به تجربیاتی که کودک در طول هر مرحله دارد؛ بستگی دارد.
پدر روانشناسی رشد کیست؟
پیاژه، به عنوان پدر روانشناسی رشد شناخته میشود. نظریه مرحلهای رشد شناختی او، دیدگاه ما را نسبت به تفکر و یادگیری کودکان متحول کرد. کار پیاژه بیشاز هر نظریهپرداز دیگری الهام بخش تحقیقات بوده است و بسیاری از مفاهیم او هنوز برای روانشناسی رشد بنیادی هستند. او به نحوۀ جمع آوری اطلاعات و تفکر کودکان علاقه مند بود و تفاوتهای کیفی در تفکر آنها در حین رشد را مطالعه کرد. به نظر او، کودکان دانش خود را از طریق فرآیند «همانند سازی» به دست میآورند و سپس اطلاعات جدید را بر اساس دانش موجود خود از جهان، ارزیابی میکنند و تلاش میکنند تا اطلاعات جدید را بر اساس دانش موجود خود از جهان درک کنند. نظریه رشد شناختی پیاژه، انقلابی در زمینه تحقیقات درباره رشد فکری کودکان ایجاد کرد؛ از همین رو او را به عنوان پدر علم روانشناسی رشد میشناسند.
او کودکان را کاوشگران فعال و با انگیزهای معرفی کرد که تفکر آنها توسط تأثیرگذاری بر محیط، رشد میکند. همچنین معتقد بود که ذهن کودک، ساختارهای روانشناختی را طوری تشکیل و تغییر میدهد که با واقعیت بیرونی بهتر مطابقت پیدا کند. پیاژه معتقد است که کودکان بین نوباوگی و نوجوانی، چهار مرحله رشدی را طی میکنند. این چهار مرحله عبارت اند از:
- حسی حرکتی
- تفکر پیش عملیاتی
- تفکر عملیات عینی
- تفکر انتزاعی یا صوری
حیطههای روانشناسی رشد
متخصصان این رویکرد فقط بر روی تغییرات فیزیکی ناشی از رشد متمرکز نیستند، بلکه آنها به رشد اجتماعی، عاطفی و شناختی که در طول زندگی رخ میدهد توجه دارند. روانشناسی رشد عوامل بیولوژیکی، ژنتیکی، عصبی، روانی، اجتماعی، فرهنگی و محیطی رشد انسان را بررسی میکند. برخی از مسائلی که مورد توجه روانشناسان رشد قرار گرفته است، عبارتند از:
- شد شناختی در دوران کودکی
- چالشهای رشدی و ناتوانیهای یادگیری
- رشد عاطفی
- اکتساب زبان
- استدلال اخلاقی
- رشد مهارتهای حرکتی
- رشد شخصیت
- خود آگاهی و خود پنداره
- تأثیرات اجتماعی و فرهنگی بر رشد کودک
متخصصان روانشناسی رشد، چگونگی وقوع این فرآیندها را در شرایط هنجار مشاهده و بررسی میکنند. آنها همچنین به یادگیری در مورد عوامل و رویدادهایی که میتوانند فرآیندهای رشد را مختل کنند؛ علاقهمند هستند. روانشناسان رشد با درک بهتر چگونگی و چرایی تغییر و رشد در انسانها، به آنها کمک میکنند تا با پتانسیل کامل خود در رشد مواجهه شوند. همچنین درک مسیر رشد طبیعی انسان و شناخت زودهنگام مشکلات احتمالی میتواند از مشکلاتی نظیر؛ افسردگی، اعتماد به نفس پایین، ناامیدی و غیره جلوگیری کند.
شما میتوانید برای خواندن مقاله رشد فردی بر روی لینک کلیک کنید.
کاربرد روانشناسی رشد
روانشناسی رشد یک حوزه مهم از روانشناسی است که متعهد به درک رشد انسان در طول عمر است و به چندین زمینه علمی کمک میکند. درک اینکه روانشناسی رشد چگونه در جهان امروز بهکار میرود، میتواند به شما در درک خود و فرزندانتان کمک کند.
به عقیده فعالان این حوزه، روانشناسی رشد در زمینۀ آموزش و یادگیری کاربرد دارد. روانشناسی رشد طیف وسیعی از موضوعات مختلف از جمله هویت، عملکرد، رشد هیجانی و تفکر اجتماعی را شامل میشود. این نوع از روانشناسی، سعی دارد که تأثیرات محیط اطراف را بر فرایند رشد انسان و روندهای تغییر را در طول زمان بررسی کند. همچنین روانشناسی رشد حوزههای دیگر روانشناسی شامل روانشناسی آموزشی، روانشناسی زیست شناسی، روانشناسی شناختی، رشد کودک و روانشناسی فرهنگی را در بر میگیرد.
نظریههای روانشناسی رشد
در طول سالها، روانشناسی رشد تحت تأثیر نظریهها و مدلهای متعددی قرار گرفته است. ازاینرو، روانشناسی رشد دارای رویکردهای نظری گوناگونی در رابطه با جنبههای مختلف رشد انسانی است. نظریه رشد شناختی پیاژه، نظریه دلبستگی بالبی، نظریه رشد روانی- اجتماعی اریکسون و نظریه رشد اجتماعی – فرهنگی ویگوتسکی از جمله چارچوب های نظری هستند که هر کدام، جنبههای اثرگذار متفاوتی را بررسی میکند.
روانشناسی رشد کودک
روانشناسی رشد کودک فرآیندهای روانشناختی کودکان را مطالعه میکند و بهطور خاص، تفاوت این فرآیندها با بزرگسالان را مورد بررسی قرار میدهد.
مراحل رشد
روانشناسان رشد، اغلب فرایند رشد را بر مراحل مختلف زندگی تقسیم میکنند. هر یک از این دورهها نشان دهنده این است که رشد در مرحله خاصی، رخ میدهد. روانشناسان رشد کمک میکنند تا افرادی که در این مراحل رشدی با مشکلات و چالشهای خاصی رو به رو میشوند، به مسیر خود بازگردند.
۱. پیش از تولد از لقاح تا تولد:
این اولین مرحله از زندگی است که لقاح در آن اتفاق میافتد. روانشناسان رشد، عمدتاً به عوامل محیطی و تغذیهای که میتواند منجر به نقص مادرزادی شود؛ توجه میکنند. آنها که بهدنبال درک چگونگی تأثیر اولیه بر رشد هستند و اعتقاد دارند که مراحل اولیه بر دورههای بعدی رشد تأثیر میگذارد. روانشناسان به چگونگی ظهور نشانههای اولیه رشد قبل از تولد، نحوه واکنش جنین به محرکهای داخل رحم و احساسات و ادراکاتی که جنین قبل از تولد قادر به تشخیص آنها است، توجه میکنند. همچنین به عوامل خطرساز مانند مصرف مواد مخدر مادر و بیماریهای ارثی که ممکن است بر روند رشد آینده تأثیر بگذارند، توجه ویژه داشته دارند.
۲٫ طفولیت و نوپایی (تولد تا ۳ سالگی)
از هنگام تولد، تمامی حواس و دستگاههای بدن کمابیش فعال هستند. رشد مغز ادامه دارد و هر روز ساختار آن پیچیدهتر میشود. در این زمان آسیب پذیری مغز نسبت به تأثیرات محیطی، بسیار زیاد است. این مرحله، رشد جسمانی و رشد مهارتهای حرکتی بسیار سریع رخ میدهد. در حیطه رشد شناختی، در پایان سال دوم زندگی کودک از نمادها استفاده میکند و به مهارت حل مسئله دست مییابد. همچنین مهارت زبان و درک مطلب سریع رشد میکند. در حیطه رشد روانی – اجتماعی، دلبستگی به والدین و سایرین شکل میگیرد، کودک کم کم از حالت وابستگی به خود مختاری می رسد و تمایل ارتباط با سایر کودکان افزایش مییابد.
۳٫ کودکی اول (۳ تا ۶ سالگی)
مرحله اولیۀ کودکی، تغییرات خارق العادهای را در زندگی به ارمغان میآورد. این مرحله نقطه شروعی برای رویدادهای مهم زندگی مانند یادگیری زبان، کسب سطحی از استقلال و مشاهدۀ چگونگی کارکرد جهان است. در این مرحله، یادگیری از طریق یک فرآیند تدریجی اتفاق میافتد. روانشناسان علاوه بر ارائه مداخلات برای مشکلات رشدی بالقوه در این مرحله، به کودکان برای دستیابی به پتانسیل کامل خود نیز کمک میکنند. والدین و کارشناسان مراقبتهای بهداشتی اغلب به فرایند رشد کودکان توجه میکنند، دقت میکنند که تغذیه کافی دریافت کنند و متناسب با سن خود به نقاط عطف رشد فیزیکی، شناختی، ارتباطی و اجتماعی دست یابند.
۴٫ کودکی دوم (۶ تا ۱۱ سالگی)
این دوره از رشد با افزایش اهمیت تأثیرات اجتماعی مشخص میشود؛ زیرا کودکان در این مرحله وارد دبستان میشوند. بچهها با ایجاد دوستی، تجربۀ شایستگی از طریق تکالیف مدرسه و تجربۀ منحصر به فرد بودن، شخصیت خود را شکل میدهند. والدین ممکن است از یک روانشناس رشد کمک بگیرند تا به فرزند آنها کمک کند تا با مشکلات احتمالی مانند مسائل اجتماعی و عاطفی به طور سازنده مواجه شوند. در این مرحله از رشد، کودک تشویق میشود تا با گذراندن وقت خود در مدرسه، در مورد تعاملات اجتماعی خارج از خانواده بیشتر بیاموزد. این مرحله جایی است که کودکان مهارتهای حرکتی خود را گسترش میدهند و فرایند اجتماعی شدن با کودکان دیگر را آغاز میکنند. تکلیف مهم در دوران کودکی دوم این است که اطمینان حاصل شود که این تواناییها توسط چالشهای اجتماعی، عاطفی یا رفتاری سد نمیشوند.
۵٫ نوجوانی (۱۱ تا ۲۰ سالگی)
سالهای نوجوانی اغلب موضوع قابل توجهی است؛ زیرا کودکان در این مرحله آشفتگی روانی را تجربه میکنند. اریک اریکسون، شکل گیری هویت را ویژگی اصلی این مرحله میداند. در این سن، بچهها معمولاً آزمون و خطا میکنند تا هویت خود را کشف کنند؛ سوال مهم در این دوران این است که چه کسی هستند و چه کسی میخواهند باشند. روانشناسان رشدی میتوانند در مواجهه با برخی از مسائل چالش بر انگیز دوره نوجوانی از جمله بلوغ، آشفتگی عاطفی و فشار اجتماعی از نوجوانان حمایت کنند. در این مرحله، ممکن است نوجوانان در نتیجۀ رشد سریع جسمی- ذهنی و تأثیرات بیرونی مانند فشار همسالان، دچار مشکلات رفتاری شوند؛ ازین رو رسیدگی به این مشکلات بسیار مهم است زیرا میتواند سلامت روان نوجوانان را در سنین بزرگسالی تحت تأثیر قرار دهد.
۶٫ جوانی (۲۰ تا ۴۰ سالگی)
دهۀ دوم و سوم زندگی بهعنوان مرحله اولیه بزرگسالی شناخته میشود. تمرکز اصلی در این مرحله بر اهداف شغلی و ایجاد روابط بین فردی باثبات است. این دوره از زندگی اغلب با ایجاد و حفظ روابط مشخص میشود؛ اما ممکن است که برخی افراد در ایجاد روابط پایدار مشکل داشته باشند و با تنهایی دست و پنجه نرم کنند. ایجاد پیوندها، روابط دوستی نزدیک، برقراری صمیمیت و تشکیل خانواده ازجمله نقاط عطف مهم در اوایل بزرگسالی است.
۷٫ میانسالی (۴۰ تا ۶۵ سالگی)
اواخر دهه چهل تا اواسط دهه شصت به عنوان مرحله میانسالی شناخته میشود، جایی که ناتوانیها بیشتر به چشم میآید. در این مرحله، انتظارات فرد از زندگی دوباره ارزیابی و واقع بینانهتر میشود. در این مرحله، بسیاری از مردم تمایل دارند به دنبال هدف و راههایی برای کمکهای معنادار به جامعه هستند. این مرحله از زندگی بر توسعه هدف و کمک به جامعه متمرکز است. اریکسون این مرحله را بهعنوان مرحله زایش درمقابل رکود توصیف میکند. درواقع کسانی که در جامعه مشارکت میکنند و اثری در نسل بعدی بر جا میگذارند، زایش را تجربه میکنند. کارکردن، مدیریت خانواده، عضویت در گروهها و مشارکت در جامعه، از جمله چیزهایی هستند که میتوانند به تجربۀ مولدبودن افراد در این مرحله کمک کند.
۸٫ پیری (۵۶ سالگی به بالا)
این مرحله از زندگی، بیانگر زمانی است که فرد با مسائل جسمی، ذهنی و عاطفی مرتبط با کهولت سن مواجه میشود. نگرانیهای سلامتی در این دوره از رشد افزایش مییابد؛ بهطوری که برخی افراد ممکن است افت ذهنی مرتبط با زوال عقل را تجربه کنند.
اریکسون سالهای پیری را زمان تأمل در زندگی میداند. در این مرحله افراد کل زندگی خود را ارزیابی میکنند. کسانی که میتوانند به گذشته نگاه کنند و از آن رضایت دارند، با احساسی از خرد و آمادگی برای رویارویی با پایان زندگی خود مواجه میشوند؛ در حالی که کسانی که با حسرت به گذشته نگاه میکنند با تلخی و نا امیدی مواجه شوند. روانشناسان رشد ممکن است با بیماران سالمند کار کنند تا به آنها کمک کنند با مسائل مربوط به روند پیری کنار بیایند.
تشخیص رشد هنجار
روانشناسان یا سایر متخصصان آموزش دیده، برای تعیین اینکه آیا مشکل رشدی وجود دارد یا خیر، غربالگری یا ارزیابیهای رشدی را انجام میدهند. برای سنجش رشد هنجار در کودکان، تاریخچه پزشکی کودک بررسی میشود و عملکردهای ارتباطی و مهارتهای اجتماعی، عاطفی، جسمی، حرکتی، مهارتهای شناختی مورد ارزیابی قرار میگیرد. همچنین با والدین و سایر مراقبان کودک در مورد رفتارهای کودک، مصاحبه میشود.
چه زمانی باید به روانشناس رشد مراجعه کرد؟
درحالی که رشد از یک الگوی نسبتاً قابل پیش بینی پیروی میکند، رویدادهایی میتواند فرایند رشد را از مسیر طبیعی خود خارج کند. والدین اغلب بر نقاط عطف رشد فیزیکی، رشد شناختی، رشد اجتماعی، رشد عاطفی و رشد ارتباطی تمرکز میکنند که نشان دهنده تواناییهایی است که اکثر کودکان در مرحله خاصی از رشد، از خود بروز دهند. برای مثال، راه رفتن یک نقطه عطف رشد فیزیکی است که بیشتر کودکان در سنین ۹ تا ۱۷ ماهگی به آن دست مییابند. اگر کودکی در در این بازۀ سنی به این مهارت دست نیابد؛ والدین لازم است با پزشک خانواده خود مشورت کنند. باوجود اینکه کودکان با سرعتهای متفاوتی رشد میکنند، زمانی که کودکی در سن خاصی نتواند به نقاط عطف رشد خود دست پیدا کند، ممکن است دلیلی برای نگرانی وجود داشته باشد.
با آگاهی از این نقاط عطف، والدین میتوانند به دنبال کمک باشند و متخصصان مراقبتهای بهداشتی می توانند با ارائه مداخلاتی در رشد، به کودکان برای غلبه بر تأخیرهای رشدی کمک کنند. این متخصصان اغلب با ارزیابی کودکان، تعیین میکنند که آیا تاخیر رشدی وجود دارد یا خیر. همچنین متخصصان روانشناسی رشد با بیماران سالمندی که با مشکلات مرتبط با کهولت سن مانند زوال شناختی، اختلالات فیزیکی، مشکلات عاطفی یا اختلالات مغزی مواجه هستند، کار میکنند.
پیوند روانشناسی رشد و سلامت روان
بین روانشناسی رشد و سلامت روان، ارتباط وجود دارد؛ زیرا گاهی اوقات بیماریهای روانی از آسیبهای دوران کودکی نشات میگیرد. پیشگیری از عوامل خطرساز در این دوران، بهطور قابل توجهی شانس ابتلا به یک بیماری روانی را در مراحل بعدی زندگی کاهش میدهد. کودکان با سرعتهای متفاوتی رشد میکنند؛ اما اینکه کودک متناسب با سن خود، به مهارتهای لازم شناختی، عاطفی، ارتباطی و اجتماعی دست نیابد، میتواند مشکلی را در فرایند رشد کودک نشان دهد. در این موارد، والدین و مراقبان تشویق میشوند با روانشناسی متخصص در زمینه رشد مشورت کنند تا میزان مشکل مشخص شود و راههای موثری برای غلبه بر مشکلات کودک و یا مدیریت آنها، ارائه گردد. روانشناسی رشد همچنین راههایی را برای مدیریت و کنترل چالشهای شناختی، رفتاری و عاطفی در نوجوانان و بزرگسالان و سالمندان ارائه میدهد.
نگارنده:
آقای محمدرضا روشنائی کارشناس ارشد روانشناسی عمومی
ویراستار علمی:
خانم شکوه شیروانیان، کارشناس ارشد روانشناسی عمومی