OCPD چیست؟ اختلال شخصیت وسواسی جبری
اختلال شخصیت وسواسی جبری (OCPD) یک اختلال سلامت روان است که با الگوی کمالگرایی بیش از حد و همچنین اشتغال ذهنی به قوانین، نظم و کنترل مشخص میشود. افراد مبتلا به OCPD تمایل شدیدی به کمال در جنبههای مختلف زندگی خود از جمله کار، روابط انسانی و مسئولیتهای شخصی دارند.
این افراد معمولاً بسیار دقیق هستند و تمایل دارند حتی کوچکترین جزئیات زندگی خود را کنترل کنند. این تمرکز شدید بر نظم و کمال اغلب منجر به فقدان انعطاف پذیری نسبت به تجربیات جدید میشود. در واقع، فرد مبتلا به OCPD ممکن است حفظ کنترل زندگی خود را به حدی در اولویت قرار دهد که توانایی او را برای سازگاری با تغییرات یا پذیرش تجربیات جدید محدود کند.
تحقیقات در مورد شیوع و سیر اختلال شخصیت وسواسی اجباری (OCPD) به دلیل تفاوت در معیارهای تشخیصی، ابزارهای ارزیابی و جمعیتهای مورد مطالعه، نتایج متناقضی را به همراه داشته است. علیرغم این تفاوتها، مطالعات نشان میدهد که OCPD یکی از شایعترین اختلالات شخصیت در جمعیت عمومی است. بر اساس معیارهای DSM-IV، میزان شیوع OCPD در طول زندگی از ۳ تا ۸ درصد در جمعیت عمومی متغیر است. همچنین OCPD در مردان بیشتر از زنان تشخیص داده میشود.
ویژگی افراد مبتلا به OCPD
اختلال شخصیت وسواسی جبری با ویژگیهای خاصی مشخص میشود که بیشتر در حیطه تمرکز شدید بر کمال گرایی و نیاز به کنترل هستند. در ادامه این علائم توضیح داده میشوند:
خود داری عاطفی
خود داری عاطفی به مشکل در بیان آشکار احساسات اشاره دارد؛ که منجر به رفتار کنترل شده میشود. به طور مثال فرد به ندرت حالات شادی یا غم را نشان میدهد، حتی در موقعیتهایی که معمولاً چنین احساساتی را برمیانگیزند و ترجیح میدهد احساسات خود را به شدت کنترل کند.
پایبندی سخت به قوانین
فرد مبتلا به OCPD همواره بر پیروی دقیق از قوانین و مقررات پافشاری می کند، حتی زمانی که ممکن است انعطاف پذیری گزینه بهتری باشد. مثلا اصرار میکند که وظایف کاری را با ترتیب خاصی انجام دهد حتی اگر یک رویکرد منعطفتر به همان نتایج منجر شود. هر انحرافی از قوانین تعیین شده باعث پریشانی او میشود.
اجبار به سازماندهی و فهرست سازی
افراد مبتلا به OCPD احساس اجبار به سازماندهی وظایف و ایجاد لیست برای حفظ حس کنترل و ساختار دارند. به عنوان مثال فردی را در نظر بگیرید که به طور جزئی روز خود را برنامه ریزی میکند و چک لیست دقیقی برای هر فعالیت ایجاد میکند. این نیاز به نظم به او کمک میکند تا احساس کنترل داشته باشد و اضطراب خود را کاهش دهد.
مشکل در همدلی و حفظ روابط صمیمی
شخص، ارتباط عاطفی با دیگران را چالش برانگیز میداند و این مسأله منجر به ایجاد مشکلات در حفظ روابط نزدیک میشود. به طور مثال، در درک احساسات دوستان به مشکل بر میخورد یا به دلیل توانایی محدودش در همدلی، حفظ روابط عاشقانه برای او سخت است.
تعهد شدید به کار
یکی دیگر از ویژگیهایی که ممکن است این افراد نشان دهند، ساعات کار بسیار طولانی و تعهد شدید به فعالیتهای حرفهای است که ناشی از نیاز آنها به کمال است. این افراد ممکن است دائماً تا دیر وقت کار کنند. وقت شخصی خود را فدای حرفه خود کنند و بی وقفه در پی دستیابی به بهترین نتایج در شغل خود باشند.
مشکل در واگذاری مسئولیت به دیگران
بی میلی به تقسیم مسئولیتها یا واگذاری وظایف به دیگران از دیگر ویژگیهایی است که ممکن است در این افراد دیده شود. به عنوان مثال فرد اصرار دارد که تمام جنبههای یک پروژه گروهی را خودش مدیریت کند و از ترس اینکه ممکن است استانداردها رعایت نشود، تمایلی به سپردن وظایف به همکارانش ندارد.
کمالگرایی در کوچکترین جزئیات
اصرار بر بی نقص بودن حتی در مسائل پیش پا افتاده و صرف وقت زیاد برای جزئیات نیز، میتواند از ویژگیهای OCPD باشد. مثلا فردی ساعتها وقت میگذارد تا مطمئن شود هر نامهای که مینویسد بی عیب و نقص است. حتی کوچکترین جزئیات را با دقت بررسی میکند تا با استانداردهای بالای خود مطابقت داشته باشند.
مشکلات مربوط به هویت و هدایت خود
ممکن است فرد دائما برای تعریف اهداف شخصی یا احساس روشن از خود در تکاپو باشد. فرد مبتلا به OCPD بیان جاه طلبیهای خود را چالش برانگیز میداند و اغلب اهدافی را اتخاذ میکند که به جای خواستههای واقعی خود با انتظارات بیرونی هماهنگ است.
تشخیص اختلال شخصیت وسواسی جبری
دو رویکرد اصلی برای تشخیص OCPD وجود دارد؛ رویکرد طبقه بندی شده و رویکرد ابعادی.
رویکرد طبقه بندی شده، معیارها و مرزهای روشنی را برای شناسایی اختلال ارائه میدهد، بر روی رفتارها و علائم قابل مشاهده تمرکز می کند و تشخیص و تمایز OCPD را از سایر اختلالات شخصیت آسان تر میکند. معیارهای مشخص شده در رویکرد طبقه بندی شده همچنین تأثیر قابل توجه OCPD را بر زندگی و عملکرد یک فرد برجسته میکند.
در این رویکرد، OCPD حداقل با چهار معیار از معیارهای زیر مشخص میشود:
- اشتغال به جزئیات، قوانین، فهرستها، نظم، یا برنامهها تا حدی که اهمیت فعالیت اصلی فراموش شود.
- کمالگرایی به شکلی که باعث ناتمام ماندن کار شود.
- تعهد بیش از حد به کار و بهره وری
- وظیفه شناسی بیش از حد و انعطاف ناپذیری در مورد اخلاق یا ارزشها
- مشکل در دور انداختن اشیاء فرسوده یا بیارزش
- عدم تمایل به واگذاری وظایف و کارها
- مدیریت مالی سختگیرانه و با خساست نسبت به خود و دیگران
- نشان دادن سرسختی و عدم انعطاف پذیری
با این حال، رویکرد مقوله ای به دلیل تمرکز محدود آن بر ویژگی های شخصیتی سفت و سخت و غیرقابل انعطاف، مورد انتقاد قرار گرفته است.
از سوی دیگر، رویکرد ابعادی، اختلال را به صورت یک پیوستار در نظر می گیرد که از خفیف تا شدید ادامه دارد. این رویکرد، دید جامع تری از اختلالات شخصیت ارائه میدهد. رویکرد ابعادی با ارزیابی عملکرد شخصیت در حوزههای مختلف و در نظر گرفتن ویژگیهای شخصیتی بیمارگونه، ارتباط و هم پوشانی بین اختلالات مختلف را تأیید میکند و با در نظر گرفتن آسیبهای خاصی که ممکن است یک فرد در جنبههای مختلف شخصیت خود داشته باشد، امکان تشخیص فردی و دقیق تر را فراهم میکند.
با این حال، رویکرد ابعادی محدودیتهای خود را نیز دارد. در این رویکرد، ارزیابی می تواند پیچیده تر و زمان بر باشد و ممکن است نیاز باشد متخصصان در این مورد آموزش هایی ببینند. همچنین خطر آسیب شناسی بیش از حد وجود دارد، زیرا ممکن است افراد دارای اختلالات شخصیتی خفیف تر را به عنوان افراد دارای اختلال طبقه بندی کند.
به طور خلاصه، هر دو رویکرد مقولهای و ابعادی دارای معایب و مزایایی هستند. رویکرد مقولهای روشی واضح و استاندارد برای تشخیص OCPD ارائه میدهد؛ در حالی که رویکرد ابعادی، درک دقیقتری از عملکرد و اختلالات مرتبط با این اختلال را ارائه میدهد. انتخاب روش تشخیصی ممکن است به نیازهای خاص فرد مورد ارزیابی، تخصص روانشناس یا روانپزشک و زمینهای که در آن تشخیص انجام می شود بستگی داشته باشد.
علل و دلایل اختلال شخصیت وسواسی جبری
علل اختلال شخصیت وسواسی جبری پیچیده است. این دلایل ترکیبی از عوامل ژنتیکی، محیطی و روانی را شامل میشود. مطالعات ژنتیکی، مانند تحقیقات دوقلوها، نشان میدهد که OCPD جنبه ارثی دارد، اما تعیین دقیق ژنهای دخیل در آن دشوار است. برخی از مطالعات، ارتباط بین تغییرات ژنتیکی خاص و OCPD، به ویژه در گیرندههای سروتونین و دوپامین را نشان میدهند.
مشکلات پزشکی که بر سیستم عصبی تأثیر میگذارد، مانند آسیبهای سر یا بیماریهای مغزی نیز با اختلالات شخصیتی از جمله OCPD مرتبط است. با این حال، عوامل بیولوژیکی موثر در OCPD هنوز به طور کامل شناخته نشدهاند و به تحقیقات بیشتری نیاز است.
از نظر روانشناختی، نظریههای مختلفی در مورد منشأ OCPD وجود دارد، از جمله مسائل مربوط به رشد روانی-جنسی، مکانیسمهای دفاعی ناسازگار، سبکهای فرزندپروری، مشکلات دلبستگی و نقصهای شناختی.
همچنین برخی ویژگیهای شخصیتی خاص، مانند اجتناب از آسیب، با OCPD مرتبط هستند. درک این صفات برای تشخیص و درمان OCPD مهم است و دیدی دقیق از پیچیدگیهای این اختلال ارائه میدهد.
چه افرادی بیشتر در معرض OCPD هستند؟
عوامل و ویژگیهایی هستند که میتوانند احتمال ابتلا به OCPD را افزایش دهند. برخی از این موارد عبارتند از:
- عوامل ژنتیکی: داشتن تاریخچه خانوادگی از OCPD یا اختلالات شخصیت مشابه میتواند احتمال ابتلا به این اختلال را افزایش دهد. افرادی که فرزندان یا خویشاوندان با OCPD دارند، ممکن است در معرض خطر بیشتری باشند.
- محیط خانوادگی: رفتارها و سبکهای فرزندپروری والدین میتوانند تأثیر زیادی در شکلگیری شخصیت فرد داشته باشند. به طور مثال خانوادههایی که از فرد انتظار دقت و کارآفرینی بالا داشته باشند، ممکن است مسیر ابتلا به این شخصیت را هموار کنند.
- رویدادهای مهم زندگی: رویدادهای استرس زا یا تجربیات نامطلوب میتوانند در افراد مستعد OCPD، روند این اختلال را شدت بخشند.
- اختلالات روانی دیگر: برخی از اختلالات روانی مانند افسردگی یا اختلالات اضطرابی میتوانند با OCPD همراه شوند یا احتمال ابتلا به OCPD را افزایش دهند.
توجه داشته باشید که این عوامل صرفا ممکن است منجر به افزایش احتمال ابتلا به OCPD شوند و تأثیرات آنها در هر فردی متفاوت است.
درمان اختلال شخصیت وسواسی جبری یا OCPD
گزینههای درمانی و مدیریتی برای اختلال شخصیت وسواسی-جبری متنوع هستند؛ اما به دلیل شواهد تجربی محدود هنوز به خوبی تثبیت نشدهاند. روان درمانی اغلب به عنوان یک رویکرد درمانی اولیه، به ویژه درمان روان پویشی و درمان شناختی-رفتاری (CBT) توصیه میشود.
هدف روان پویشی کمک به افراد برای کشف نا امنیهای عاطفی است که باعث کمال گرایی و رفتارهای سفت و سخت آنها میشود. با دستیابی به خودآگاهی، افراد میتوانند الگوهای رفتاری انعطاف پذیرتری ایجاد کنند. مطالعات، اثربخشی درمان روانپویشی را در بهبود وضعیت افراد مبتلا OCPD نشان دادهاند.
از سوی دیگر در رویکرد CBT از استراتژیهای شناختی و رفتاری برای اصلاح الگوهای فکری ناکارآمد و رفتارهای مرتبط با OCPD استفاده میشود. تکنیکها، شامل اصلاح تحریفهای شناختی و انجام آزمایشهای رفتاری است. برخی از مطالعات پتانسیل CBT را در درمان OCPD نشان دادهاند.
دارو برای درمان OCPD توسط FDA تایید نشده است، اما مهارکنندههای انتخابی بازجذب سروتونین (SSRIs)، مانند فلووکسامین و فلوکستین، مورد مطالعه قرار گرفتهاند و در کاهش علائم OCPD تاثیر داشتهاند.
وسواس و کمال گرایی چه تفاوتی دارند؟
کمال گرایی به عنوان یک ویژگی شخصیتی توصیف میشود.کمالگرایی اغلب با مشکلات سلامت روانی مختلفی مانند: OCD، اختلال شخصیت وسواسی-اجباری (OCPD)، اختلال رفتارهای تکراری متمرکز بر بدن (BFRBs) و اضطراب و افسردگی مرتبط است. کمال گرایی با یک الگوی فکری همه یا هیچ مشخص میشود، که در آن افراد دارای ذهنیت “درست انجامش بده یا اصلا آن را انجام نده” دارند. این سخت گیری میتواند مشکل ساز شود و بر حوزههای مختلف زندگی تأثیر بگذارد.
تلاش بیش از حد برای کمال میتواند منجر به پیامدهای منفی شود. وقتی فرد تمام انرژی خود را در نقشهای کاری یا تحصیلی صرف کند ممکن است فضای کمی برای روابط شخصی، مراقبت از خود، سرگرمیها یا علایق باقی بماند. اگرچه این ایده که همه چیز را ۱۰۰ درصد درست انجام دهیم وسوسه انگیز است، اما افراد باید انرژی خود را در جنبههای مختلف زندگی اولویت بندی کنند. گاهی اوقات این رویکرد سفت و سخت و کمال گرایانه به زندگی میتواند آنقدر فراگیر شود که منجر به ایجاد اختلالی همچون اختلال شخصیت وسواسی اجباری می شود.
ارتباط اختلال شخصیت وسواسی جبری و اختلال وسواس فکری-عملی
ارتباط بین OCD و OCPD یک حوزه تحقیقاتی در حال انجام است و برای درک کامل ماهیت این ارتباط و ایجاد درمانهای مؤثر برای هر دو اختلال به مطالعات بیشتری نیاز است. افراد مبتلا به OCD می توانند OCPD نیز داشته باشند، اما شرط لازم برای داشتن OCD نیست. شواهد اخیر نشان میدهند که حدود ۲۵ درصد از افراد مبتلا به OCD مبتلا به OCPD نیز هستند. ﺑﺮرﺳﻲ و ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ علائم و ویژگیهای هر دو اختلال نشان میدهد که وﺳﻮاس چک ﻛﺮدن ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ وﺳﻮاس ﺷست و شو ، همپوشانی ﺑﻴﺸﺘﺮی ﺑﺎ علائم شخصیت وسواسی جبری دارد. همچنین نشان داده شده است، وﺳﻮاس اﺣﺘﻜﺎر ﺷﻴﻮع زیادی در هر دو اختلال دارد.
بارزترین وجه تمایز این دو اختلال این است که افراد دارای OCD افکار وسواسی و مزاحم خود را به عنوان یک مشکل میبینند و از این ر فتار و افکار دچار ناراحتی میشوند، در حالی که افراد مبتلا به OCPD باور دارند که رفتارها و باورهای آنها با ارزشهای شخصی آنها همخوانی دارند و مشکلی با آن ندارند.
افراد مبتلا به OCD احساس میکنند مجبور به انجام برخی اقدامات هستند. از سوی دیگر، افراد مبتلا به OCPD به رفتارهای خود اطمینان دارند و معتقدند که باید کارها را دقیقاً همانطور که باید، انجام دهند. مشکل افراد مبتلا به OCPD از انجام این رفتارهای سفت و سخت ناشی نمیشود، بلکه از نحوه تأثیر رفتار آنها بر افراد و محیط اطراف آنها ناشی میشود. بعنی آنها خودشان با کارهایی که انجام می دهند مشکلی ندارند و ممکن است زمانی که قوانین رعایت نمیشوند یا همه چیز به آرامی پیش نمیرود، با چالشهایی روبرو شوند که منجر به ناراحتی دیگران شود.
از سوی دیگر، پاتوفیزیولوژی OCPD به خوبی شناخته نشده است. اگرچه این دو اختلال، اختلالات جداگانهای هستند، اما OCD و OCPD دارای ویژگیهای متقاطع هستند. بنابراین فرض بر این است که در OCPD، همانند OCD مشکلاتی در ناقل های عصبی همچون سروتونین وجود داشته باشد.
نگارنده:
آقای انصار خوگر کارشناس ارشد سلامت روان
ویراستار علمی:
خانم گلاره صابر مجیدی، رواندرمانگر و کاندیدای دکتری تخصصی روانشناسی
راههای تماس با ما: