اضطراب جدایی کودک چیست؟
سارا روی صندلی نشسته و خرس عروسکی خود را محکم در بغل گرفته است. اطراف ناخنهای دست او ریش ریش شده است و خونریزی میکند. مادر سارا در حال تماس با محل کارش است تا علت تأخیر خود را توضیح دهد. او از اینکه بارها علت تأخیر خود را توضیح داده، شرمسار است و نمیداند این دلیل بیش از این برای رئیسش قابل قبول است یا خیر. اکثر بچه های هشت ساله با مدرسه رفتن مشکلی ندارند و معمولا این دوران برای آنها بسیار خاطره انگیز است؛ اما برای سارا اینطور نیست.
سارا در مسیر مدرسه دچار هراس می شود. امروز مادر سارا می خواست هر طور شده او را راضی کند که به مدرسه برود؛ ؛ اما سارا مثل دفعات گذشته به چهارچوب در چسبید و در مقابل تلاش های مادر و معلم، ناخن خود را می کند.
چیزی که در این مواقع شرایط را بدتر می کند، احساسات منفی و ناخوشایندی است که مادران تجربه میکنند. هیچ مادری نمیخواهد به فرزند خود آسیب بزند. این در حالی است که مادر سارا هر روز صبح خود را مثل یک هیولای ترسناک می بیند. او نمی داند آیا والدین دیگر هم این مشکل را دارند یا خیر؟ و آیا نامی برای این مشکل وجود دارد؟
برخی این اختلال را اجتناب از مدرسه و برخی دیگر آن را اضطراب جدایی می نامند؛ البته والدین به آن کابوس می گویند.
اختلال اضطراب جدایی چیست؟
اضطراب جدایی برای کودک خردسال طبیعی است و میتوان آن را غریزه ای برای حفظ بقا در نظر گرفت. انسان ها به ویژه در زمان طفولیت که ناتوان هستند به نزدیکی، آغوش گرم و مراقبت شدن توسط والدین نیاز دارند. آگاهی از این ارتباط حیاتی، بسیار ضروری است و از ابتداییترین بخشهای مغز ما سرچشمه میگیرد. با بزرگ شدن نوزادان و رشد مغز آنها، شکل دلبستگی و ارتباط آنها به والدین پیچیده تر می شود. به همین دلیل است که به والدین، نگارههای دلبستگی (سوژههای دلبستگی) نیز می گویند. نوزادان و کودکان نوپا، شدیدترین ترسهای خود را به شناخت بیولوژیکی خود ارتباط میدهند و فکر می کنند که والدین می توانند این ترسها را از بین ببرند. آنها والدین خود را منبع نیرو میدانند؛ البته این موضوع تا حدی طبیعی است.
تجربۀ طبیعی جدایی از والدین
بیایید جدایی را به عنوان یک جریان پیشرونده بررسی کنیم و سپس این روند را با تجربۀ سارا مقایسه کنیم. والدین می توانند نوزاد خود را از زمان تولد در یک اتاق تنها گذاشته یا حتی او را به طور کل به غریبه ها بسپارند بدون اینکه برای او ناراحتی به وجود بیاید؛ اما در حدود نه ماهگی همه چیز در مورد نوزادان تغییر می کند. در این سن وقتی نوزاد با فرد غریبهای مواجه می شود به گریه می افتد و عاجزانه به دنبال پدر و مادر خود می گردد.
داستان از چه قرار است؟
اکثر کودکان در حدود نه ماهگی والدین را از افراد غریبه تشخیص میدهند. متخصصین در زمینۀ رشد انسان به این مرحله اضطراب غریبه می گویند که یکی از تحولات طبیعی در شکلگیری دلبستگی کودک درحال رشد محسوب می شود. مغز کودک از والدین تصویر یا بازنمایی ذهنی ساخته است که می تواند به وسیلۀ آن پدر و مادر را از دیگران تشخیص دهد. این روند رشد، تدریجی بوده و هدف آن حفظ بقای کودک است.
در واقع همین شناخت است که کودک یک ساله را، به سمت کشف دنیای پیرامون سوق می دهد. آنها در عین حال که در این سن بسیار پر جنب و جوش هستند، با اطمینان خاطر میدانند که پدر و مادری هم هست تا در صورت نیاز آنها را نجات دهد. اگر برای کودک، والدین مورد اعتماد باشند، آنگاه به قدر کافی احساس امنیت میکند تا خود را با ناشناخته ها رو به رو کند. به همین دلیل است که والدین لازم است به طور کامل مراقبت کودک خود باشند؛ چرا که آنها در این سن بسیار بی پروا هستند و میتوانند دست به کارهای خطرناکی بزنند.
در دو سالگی کشف آزادانه تقریبا تمام و دوران لجبازی کودک شروع می شود. کودک نوپا بیشتر به والدین می چسبد و به طور مکرر از بازی مستقل امتناع می کند. شاید قابل باور نباشد اما این مرحله نیز جز مراحل تکاملی از رشد کودک محسوب میشود. کودک در این سن از جدایی و بروز خطر ناشی از این جدایی آگاهی دارد؛ در حالی که همچنان نیاز به حمایت و حفاظت دارد. این مرحله بخشی از روند طبیعی است که وجود امنیت و آسایش خاطر را تضمین می کند.
رشد مغز کودک نسبت به دیگر اعضای او از سرعت بیشتری برخوردار است. همزمان با این، کودک بین تمایل به استقلال و ترس از جدایی دچار بحران می شود. لازم به یادآوری است که برخی اضطراب های جدایی کودکان کاملا طبیعی و قابل انتظار هستند. برای مثال زمانی که یک کودک ۳ یا ۴ ساله از تنها خوابیدن در شب می ترسد و یا وقتی که یک کودک ۵ ساله هنگام تنها ماندن با یک پرستار در خانه دچار اضطراب می شود؛ این حالات پاسخی طبیعی به حس خطر در دنیای بیرون محسوب می شود. این اضطراب معمولا در زمان آغاز رفتن به مهد، پیش دبستانی و مدرسه در کودکان مشاهده می شود؛که بسیار شایع است.
شما میتوانید برای اطلاعات از دوره های مهارت زندگی سالم کودکان از بدو تولد تا ۱۲ سال در مجموعه روانشناسی وفور روی لینک کلیک کنید
چه زمانی اضطراب جدایی در کودک تبدیل به یک معضل می شود؟
اضطراب جدایی در کودک زمانی تبدیل به یک معضل می شود که آنها به هیچ وجه نمی توانند جدایی را تحمل کنند. به عنوان مثال نمی توانند تنها بخوابند، با همبازی خود بازی کنند یا به مدرسه بروند. جدایی برای این کودکان در چنین مواقعی مثل تجربهای است که زندگی آنها را تهدید می کند. بنابراین پاسخ جنگ و گریز در آنها فعال می شود؛ با وجود اینکه این موقعیت واقعا خطرناک نیست بلکه تنها یک جدایی ساده است؛ گویی دستگاه تنظیم اضطراب آنها درست کار نمی کند.
زمانی که خطری ما را تهدید می کند، ترس و برانگیختگی زیادی را تجربه می کنیم. انگار سرنوشت بدی در انتظار ما است. ضربان قلب و تنفس ما بالا می رود؛ شاید دچار سرگیجه یا لرزش بدن نیز بشویم. به طور خلاصه هجوم هورمون هایی مثل آدرنالین می خواهند ما را برای فرار از خطر آماده کنند.
اختلال اضطراب جدایی (SAD) به شرایطی در کودک گفته می شود که هر گونه فاصله و یا حتی فکر کردن در مورد جدایی، یک خطر تهدید کنندۀ زندگی به معنای واقعی تلقی می شود. کودکان دچار این اختلال هراسی واقعی و غیر قابل توجیه را تجربه می کنند؛ طوری که هیچ چیزی نمی تواند آنها را آرام کند. افکار و احساسات آنها دستخوش نگرانی هایی در مورد آسیب دیدن والدین می شود و در ذهن خود این جدایی را برابر با از دست دادن می دانند. آنها فکر می کنند که تنها و بی حمایت می مانند و فقط حضور والدین است که می تواند خلاف این موضوع را به آنها ثابت کند.
زمانی که کودکانی مثل سارا به مدرسه می روند؛ جنبه های فیزیکی و جسمانی هراس را تجربه میکنند که ناشی از ترس ازدست دادن پدر و مادر است. آنها غرق در این باور می شوند که اتفاقی جدی و هولناک در انتظار پدر و مادر آنها است. معمولا کودکانی که این مشکل در آنها خفیف تر است با ورود به کلاس آرام می شوند. اینگونه کودکان فقط زمان جدایی، دچار بحران می شوند؛ اما کودکان با مشکل شدیدتر تنها با پیوستن به والدین آرامش پیدا می کنند. کودک با اختلال اضطراب جدایی معمولا ساز مخالف می زنند و تمایل زیادی به پرخاشگری دارند و آشفتگی عاطفی را تجربه می کنند (این آشفتگی های عاطفی از نظر آنها فراتر از چند ساعت بدون والدین سر کردن است.)
اختلال اضطراب جدایی کودک چقدر شایع است؟
این اختلال نسبتا نادر است؛ حدود ۴ درصد کودکان به آن مبتلا هستند؛ با این حال ۵۰ درصد مراجعان برای درمان اختلال اضطراب به کلینیک های روان شناختی مراجعه می کنند. در این اختلال کودکان نه تنها دچار وحشت و گیجی می شوند بلکه افت تحصیلی، انزوا و نگرانی بابت جدایی بعدی را نیز تجربه می کنند. آنها حتی شاید نتوانند به معنای واقعی طعم تفریح، سرگرمی و فراغت را بچشند. از طرف دیگر والدین نیز ممکن است شغل خود را از دست بدهند، خواب کافی نداشته باشند، نتوانند با دوستان وقت بگذرانند و در کل احساس ناامیدی کنند.
اختلال اضطراب جدایی اغلب در خانواده ها دیده می شود و می تواند با ایجاد سایر اختلالات اضطرابی یا افسردگی در نوجوانی و بزرگسالی همراه باشد. به علاوه بسیاری از والدین به طور ناهشیار با کنترل یا مراقبت بیش از حد باعث بروز این اختلال در فرزندان خود می شوند. این والدین متوجه نیستند که نگرانی آنها می تواند اضطراب های کودک را تقویت کند و سبب بروز این اختلال شود.
نحوه مدیریت اضطراب جدایی در کودک
خبر خوش این است که این اختلال به سرعت به درمان و مداخلات پاسخ می دهد.
در اینجا به چند نمونه از آنها اشاره می کنیم:
- در اسرع وقت کمک حرفهای بگیرید. هر چه مداخلات زودتر انجام شوند همانند دیگر اختلالات رفتاری، احتمال بروز رفتارهای مشکل آفرین کمتر می شود. به عنوان مثال اضطراب مدرسه بدون اقدام درمانی و مداخله، کم کم شدیدتر می شود.
- برای ارزیابی روانپزشکی اقدام کنید. اختلال اضطراب جدایی ممکن است همراه با دیگر مسائل روانی یا ارثی به وجود آمده باشد. بنابراین برای درمان، انجام ارزیابی جهت بررسی وجود هرگونه مشکل احتمالی مثل افسردگی، اضطراب یا اختلافات خانوادگی بسیار ضروری است.
- درمان شناختی رفتاری (CBT) موثرترین راه جهت درمان اختلال اضطراب جدایی است. این نوع درمان به والدین و فرزندان مهارت های تابآوری در مواقع جدایی را آموزش می دهد تا بتوانند در این لحظات دید مثبت تری داشته باشند. علاوه بر آن باعث پرورش استقلال و اعتماد به نفس در کودک می شود تا به تدریج بتوانند در معرض جدایی قرار گرفته و در نتیجه در این شرایط تابآوری بیشتر و احساس راحت تری داشته باشند.
- دیگران را نیز در زندگی کودک دخیل کنید. همکاری با معلمان، مربیان و مراقبان کودک بسیار مهم است. همچنین می توان از پدر بزرگ و مادربزرگ و در کل بزرگسالان مورد اعتماد نیز یاری گرفت؛ کسانی که می توانند در مواقع جدایی همکاری کنند و در کمک به حفظ آرامش کودک نقشی داشته باشند.
- از دارو نیز می توان در برخی مواقع کمک گرفت. داروهای کنترل کنندۀ اضطراب در مواقعی می توانند ترس کودک را تسکین دهند و همچنین روند آموزش تکنیک های شناختی و رفتاری را تسهیل بخشند. اضطراب بالا در روند یادگیری رفتارهای جدید بسیار مخرب است. این اختلال علی رغم طاقت فرسا بودن برای والدین و فرزندان (همانند مورد سارا) قابل درمان است.
ناخن جویدن سارا با طی روندی مداوم، سختکوشانه و متفکرانه قابل درمان است و اوبه زودی خواهد توانست با اعتماد به نفس راهی مدرسه شود.
مترجم:
خانم صدف کارایی
https://www.psychologytoday.com/intl/blog/inside-out-outside-in/201505/what-is-separation-anxiety
ویراستار علمی:
سرکار خانم فرنوش طاهری، روان درمانگر و کاندیدای دکتری تخصصی روانشناسی