روانشناسی وجودی و روان درمانی وجودی چیست؟

در زندگی با سوالات گوناگون مهمی مثل «فایده این زندگی چیست؟» «معنای آن چیست؟» «چرا من اینجا هستم؟» مواجه هستیم. نظریه وجودی یا اگزیستانسیال که الهام بخش روانشناسی وجودی محسوب می‌شود در تلاش است تا به بسیاری از این سؤالات پاسخ دهد. این نظریه، یک فلسفۀ چند صد ساله است که مدت‌ها توسط فیلسوفان معاصر مورد بحث و بررسی قرار گرفته است و مفاهیمی همچون آزادی و انتخاب شخصی را در بر می‌گیرد. نظریه وجودی مدعی است که انسان، وجود و معنای خود را انتخاب می‌کند.

فیلسوف اروپایی، سورن کی‌ یرکگور، یکی از اولین فیلسوفان نظریه وجودی است. فردریش نیچه و ژان پل سارتر با پیروی از کی‌ یرکگور ایده‌های این نظریه را بسط دادند. این فیلسوفان معتقد بودند که خودآگاهی و احترام به خود تنها راه شناخت هویت خود است. آنها معتقد بودند که رشد فردی ضروری است زیرا همه چیز دائماً تغییر می‌کند. زندگی همیشه در حال تحول است و تنها عامل ثابت، مسئولیت یک فرد برای تصمیم‌گیری در لحظه است که می‌خواهد چه باشد و چگونه باشد.

تاریخچه نهضت وجودی:

«من وجود دارم، پس هستم»

این جمله ساده سورن کی‌ یرکگور چنان تأثیری بر فیلسوفان و روانشناسان اروپایی گذاشت که آغازگر نگاهی نوین به انسان شد، به همین دلیل کی‌ یرکگور معمولاً به‌عنوان “پدر اگزیستانسیالیسم” شناخته می‌شود. در واقع او بر خلاف جمله معروف رنه دکارت که می‌گوید: «من فکر می‌کنم، پس هستم» می‌گوید: «من وجود دارم، پس هستم».

فلسفه‌ی کی‌ یرکگور به‌ راحتی در آمریکا پذیرفته نشد تا اینکه رولومی روانشناس آمریکایی به یکی از بزرگ‌ترین حامیان جنبش وجودی و پرچمدار آن در آمریکا تبدیل شد. رولو می معرفی ایده اگزیستانسیالیستی در آمریکا را به روانشناس و فیلسوف مشهور، ویلیام جیمز نسبت داد. جیمز از طرفداران اصل اراده آزاد بود که یک اصل حیاتی در اندیشه وجودی است.

با این‌حال در دهه ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ میلادی، اگزیستانسیالیسم عمدتاً در کلاس‌های درس دانشگاه مطرح می‌شد. در ۵ سپتامبر ۱۹۵۹، آبراهام مازلو و هرمان فیفل، در گردهمایی انجمن روانشناسی آمریکا (APA) در مورد روانشناسی وجودی و رواندرمانی شرکت کردند. در آنجا بود که ایده روانشناسی وجودی و اصطلاحات آن به خط مقدم روانشناسی رسید. نتیجه‎ی این گردهمایی، اصطلاح اگزیستانسیالیسم از کلاس‌های خصوصی دانشگاه‌ها فراتر رفت و وارد زندگی روزمره افراد شد. برای مثال، کتاب «عشق و اراده» رولو می‌ برای بیش از چهار ماه در فهرست پر فروش‌ترین‌ کتاب‌های آمریکا باقی ماند و نشان داد که نسل جدیدی از افراد مختلف آماده واکاوی خود شده‌اند، کاری که تنها تعداد کمی در دهه‌های قبل انجام داده بودند. کتاب‌های خود یاری نیز در قفسه‌های کتاب‌ فروشی‌ها قرار گرفتند که نشانه‌ای از تمایل مردم برای کاوش در اعماق وجودشان بود.

پس از آن متخصصان برجسته‌ای مانند ویکتور فرانکل، از طریق نوشته ها و سخنرانی ها، اگزیستانسیالیسم را به جهان معرفی کردند. نوشته‌های فرانکل حاصل تجربه زندانی‌ شدن او در اردوگاه مرگ نازی ترزین اشتات (Theresienstadt) بود؛ تجاربی که بخش عمده‌ای از عقاید او را شکل داد.

مبانی نظری روانشناسی وجودی

به‌عنوان یک انسان ما همواره در حال تفکر در مورد مسائلی همچون معنای وقایع زندگی و انتخاب‌های خود هستیم، در مورد جهان پیرامون سؤال می‌پرسیم و همچنین به کاوش در جایگاه خود در زندگی می‌پردازیم.

روانشناسی وجودی به این موضوع می‌پردازد که چگونه این پرسش‌های فلسفی بر روان‌ و رفتار انسان تأثیر می‌گذارند و چگونه زندگی روزمره افراد با وجود این سوالات در جریان است؛ سؤالاتی که حتی دانشمندان یا فیلسوفان نیز پاسخی آسان برای آن‌ها ندارند. چنین سؤالاتی پایه و اساس روانشناسی وجودی است. اگر فردی از درد، فقدان یا افسردگی رنج ببرد، احتمالا پاسخ‌هایش به این سؤالات حزن‌ آور و نا امید کننده خواهند بود. در واقع پاسخ ما به این دست از سؤالات روانشناسی هرچه که باشد، می‌تواند منعکس‌ کننده وضعیت ذهنی و یا روانی ما باشد.

روانشناسی وجودی مرتبط‌ترین حوزه به فلسفه است. این رویکرد بر معنای زندگی و هدف افراد تمرکز دارد و در پی آگاه‌ کردن آنان از این حقیقت است که مسئول زندگی خود و دستاوردهای آن هستند.

روانشناسی وجودی بر چندین فرض استوار است، از جمله:

بررسی روابط بین‌فردی افراد جهت درک آن‌ها.

  • درک اینکه افراد دارای سطوح مختلفی از خود آگاهی هستند که نه می‌توان آن‌ها را نادیده گرفت و نه به طور انتزاعی بررسی کرد.
  • درک اینکه افراد اراده آزاد دارند و به‌ جای مشاهده‌گر بودن، در زندگی خود مشارکت دارند.
  • درک اینکه زندگی دارای هدف، ارزش و معنا است.

روانشناسان وجودی بر این باورند که علاوه بر شناسایی علائم اختلال‌های روانی، مشکلات روابط بین فردی و سایر مسائل روانشناختی، لازم است به چگونگی تعریف یک فرد از معنا و هدف زندگی پرداخت.

روانشناسی وجودی و روان درمانی وجودی چیست

درمان وجودی چیست؟

درمان وجودی یک رویکرد کلی به نظریه و درمان روانشناختی است که از وجودگرایی سرچشمه می‌گیرد. این رویکرد بر تجربۀ انسان‌ها، منحصر به‌ فرد بودن هر انسانی و مسئولیت شخصی و انتخاب‌های افراد تأکید می‌کند. ویکتور فرانکل، روانپزشک اتریشی و یکی از بازماندگان اردوگاه کار اجباری، در کتاب انسان در جست‌ و جوی معنا می‌گوید روان‌ نژند واقعی کسی است که همواره در تلاش است از آگاهی نسبت به وظیفه و مسئولیتی که زندگی بر عهده او گذاشته بگریزد. به همین دلیل است که افزایش سطح آگاهی فرد نسبت به این موضوع، به وی کمک می‌کند تا بر این سراسیمگی و پریشان‌ حالی غلبه کند. درمان وجودی مراجع را تشویق می‌کند تا درک کاملی از معانی شخصی خود از زندگی و هدف از بودن در این جهان ایجاد کند. برای درمانگران وجودگرا، درمان فرایندی است که آنها نیز در آن مشارکت دارند و با غوطه‌ور شدن در دنیای مراجع، به دنبال معنا در کل وجود فرد می‌گردند.

هرکدام از روانشناسان وجودی به نوعی به توسعه این رویکرد درمانی پرداخته‌اند. در اواسط قرن بیستم فرانکل، لوگوتراپی (معنادرمانی) را توسعه داد. این نوع درمان برای کمک به مردم برای یافتن معنای زندگی است. فرانکل با اشاره به این جمله نیچه که «کسی که چرایی زندگی را یافته است، با هر چگونگی خواهد ساخت» می‌گوید در دنیا کمتر چیزی وجود دارد که به انسان، بیش از یافتن معنای وجودی خود، کمک کند. آنچه که ویکتور فرانکل را به این سو کشاند تجربه او در اردوگاه‌های کار نازی بود؛ جایی که او شاهد و تجربه‌ کنندۀ رنجی عظیم بود. فرانکل خود می‌گوید آنچه که او را در مواجهه با این رنج یاری می‌کرد، امید آزادی و دیدار دوباره خانواده بود.

در واقع او در میانۀ یک فاجعه و رنج عظیم، معنایی برای زندگی خود یافت و از همین تجربه برای ایجاد و توسعه معنادرمانی استفاده کرد. به نوعی می‌توان گفت خود ِ فرانکل اولین مراجع این رویکرد بوده است. نگاه فرانکل پیش درآمدی برای درمان وجودی امروزی شد.

پس از آن اروین یالوم نیز به تشریح چهار اصل اساسی در درمان وجودی پرداخت. این مسائل اساسی، ریشه بسیاری از مشکلات و موانعی است که باعث می‌شود انسان‌ها نتوانند رفاه و زندگی سالم را تجربه کنند. این چهار موضوع اساسی عبارت‌اند از:

  • مرگ
  • بی‌معنایی
  • انزوا
  • آزادی یا مسئولیت برای انجام بهترین انتخاب

بر اساس این رویکرد، مشکلات اصلی افراد در اضطراب ناشی از این چهار مورد است. برای مثال افراد در زندگی فقدان‌هایی از جمله مرگ و اتمام روابط را تجربه می‌کنند. این فقدان‌ها باعث اضطراب می‌شود زیرا یادآور محدودیت‌های انسانی و مرگ اجتناب‌ناپذیر است. درمان وجودی برای کمک به افراد در جهت غلبه بر این مسائل طراحی شده است. اروین یالوم در کتاب رواندرمانی اگزیستانسیال می‌گوید اگرچه یک درمانگر وجودی در پی آن است تا سطوح شدید اضطراب را تسکین دهد، اما قصدی برای ازبین بردن کامل آن ندارد. از نظر یالوم بدون اضطراب نه می‌توان زندگی کرد و نه برای مواجه با مرگ آماده شد، در نتیجه وظیفۀ یک درمانگر این است که اضطراب را به سطح قابل قبولی برساند و از آن برای بهبود عملکرد، افزایش آگاهی و سرزندگی بیشتر انسان‌ها استفاد کرد.

درمان وجودی یک رویکرد کلی به نظریه و درمان روان‌شناختی است

درمان وجودی چگونه کار می‌کند؟

درمانگران، خلاقیت، عشق، اصالت و ارادۀ آزاد را به‌عنوان راه‌های بالقوه به‌ سوی تغییر می‌دانند؛ راه‌هایی که افراد را قادر می‌سازد تا زندگی معناداری در مواجهه با عدم اطمینان و رنج داشته باشند.

رویکرد وجودی به درمان بر شش گزاره زیر تأکید دارد:

  1. همه افراد ظرفیت خودآگاهی دارند.
  2. همه به‌ عنوان موجودات آزاد باید مسئولیتی را که آزادی به همراه می‌آورد، بپذیرند.
  3. هر فردی هویت منحصر به‌ فردی دارد که تنها از طریق روابط با دیگران می‌توان آن را شناخت.
  4. هر فرد باید مدام خود را بازآفرینی کند. معنای زندگی و هستی هرگز ثابت نیست، بلکه مدام تغییر می‌کند.
  5. اضطراب بخشی از شرایط انسان است.
  6. مرگ جز لاینفک حیات انسان است که به زندگی اهمیت می‌بخشد.

هدف درمانگران وجودی

هدف درمانگرانی که درمان وجودی انجام می‌دهند این است که افراد با استفاده از منابع مورد اعتماد خود و با توجه‌ به احتمالات کنونی و نه بر‌ اساس گذشته، انتخاب‌ها و برنامه‌های خود را در نظر بگیرند. اگرچه درمانگران وجودی معتقدند گذشته آموزنده است؛ اما نباید انتخاب‌های کنونی و زندگی حال حاضر ما را تحت تاثیر قرار دهند. در عوض، درمانگران از مراجعان می‌خواهند که از خلاقیت، عشق و سایر تجربیات تقویت‌ کننده زندگی برای کمک به تصمیم‌ گیری و تعیین رفتارهای خود در آینده بهره ببرند. در این فرایند، درمانگر امیدوار است بتواند به بیمار کمک کند تا بدون نگرانی از اضطراب یا ترس فروپاشی  زندگی ، فکر و عمل کند. ویکتور فرانکل در کتاب انسان در جست‌ و جوی معنا می‌گوید: تلاش انسان برای یافتن معنا و ارزش وجودی او در زندگی همیشه باعث تعادل نمی‌شود و ممکن است به تنش بیانجامد، اما همین تنش لازمه‌ی رسیدن به سلامت روان است.

درمان وجودی بر نگرانی‌های خاصی تمرکز دارد که ریشه در وجود فرد دارد. این درمان بر اضطرابی تمرکز دارد که هنگام مواجهه مراجع با تعارض‌های ذاتی زندگی رخ می‌دهد. نقش درمانگر کمک به درمانجو به منظور تمرکز بر مسئولیت شخصی برای تصمیم‌ گیری است.

در نهایت، هدف درمان وجودی این است که به افراد کمک کند تا علی‌رغم نگرانی‌ها و ترس‌های طبیعی از چهار موضوع اساسی، معنای زندگی خود را پیدا کنند. اگر آنها موفق به این کار شوند، می‌توانند زندگی اصیل و پر از احترام به خود و همراه با انگیزه درونی داشته باشند.

اگزیستنسیالیسم یا روانشناسی وجودی چیست

تفاوت درمان وجودی و انسان‌ گرایانه چیست؟

رویکردهای انسان‌گرایانه و وجودی در این باور مشترک‌اند که افراد، دارای توانایی، خودآگاهی و حق انتخاب هستند. با این‌حال، این دو مکتب از راه‌های گوناگون به این باور می‌رسند. در حالی‌ که درمان انسان‌ گرایانه بر کلماتی همچون پذیرش و رشد تاکید دارد، موضوع اصلی درمان وجودی مسئولیت و آزادی مراجع است.

دیدگاه انسان‌ گرایانه طبیعت انسان را اساساً خوب می‌داند و معتقد است که انسان به صورت ذاتی به دنبال حفظ روابط سالم و معنادار است. همچنین در پی انتخاب‌هایی است که به نفع خود و دیگران باشند تمرکز درمانگر انسان‌ گرا بر کمک به افراد برای رهایی از فرضیات و نگرش‌های ناتوان‌ کننده است تا بتوانند رفاه کامل در زندگی را محقق کنند. درمانگر به‌ جای درمان بیماری‌ها، بر رشد و خود شکوفایی تاکید دارد و سعی می‌کند یک رابطه درمانی گرم، بر مبنای اعتماد متقابل و پذیرا ایجاد کند. این دیدگاه به‌ جای فرایندهای ناهشیار و اتفاقات گذشته بر فرایندهای هشیار فعلی تاکید دارد و مانند رویکرد وجودی، معتقد است که افراد دارای ظرفیت ذاتی برای هدایت مسئولانه‌ی خود هستند.

از سوی دیگر، درمانگران وجودی بیشتر علاقمندند تا به مراجع برای یافتن یک معنای فلسفی در مواجهه با اضطراب کمک کنند. باور آن‌ها این است که فرد باید انتخاب کند تا به طور صحیح، واقعی و مسئولانه فکر و اقدام کند. درمان وجودی بر این باور است که مشکلات افراد ناشی از نبود انتخاب‌های صحیح برای ایجاد معنا در زندگی آنها است و هر فردی مسئول ایجاد معنا از زندگی است؛ با این‌ حال، نیروهای بیرونی ممکن است توانایی فرد برای انتخاب صحیح و داشتن یک زندگی معنادار را محدود کنند. رویکرد روانشناسی انسان‎ گرا برای موانع بیرونی نقش زیادی قائل نشده؛ در حالی که رواندرمانگران وجودی معتقدند زندگی چیزی بیشتر یک رویارویی با موانع و نیروهای منفی درونی است. از نظر آن‌ها مشکلاتی که در بیرون از خود انسان وجود دارد می‌تواند روند درمان را مختل کند.

یک درمانگر با رویکرد روانشناسی وجودی چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟

  • به نظریه وجودی مسلط باشد.
  • در «اینجا و اکنون» حضور داشته باشد و بتواند وارد دنیای درونی مراجع شود.
  • دارای مهارت گوش‌ دادن همدلانه باشد.
  • از قضاوت‌ کردن بپرهیزد.
  • مراجعان خود را به‌ صورت غیر دستوری راهنمایی کند.
  • در زندگی خویش با مسائل وجودی کنار آمده باشد.

درمانگر وجودی یکی از انواه درمانگران در جامعه است

گروه درمانی وجودی چیست؟

شاید در کمتر رویکرد درمانی به اندازه وجودی به اهمیت گروه‌ درمانی پرداخته شده باشد. یالوم معتقد است که گروه درمانی وجودی ابزاری قدرتمند برای کمک به اعضای گروه به منظور کار بر روی مسئولیت‌ پذیری و تقویت مثبت روابط بین‌ فردی است. او قویاً معتقد است که چون افراد در حضور دیگران احساس وجود می‌کنند، زمینه ارتباطی گروه‌ درمانی، یک رویکرد مؤثر است.

گروه درمانی وجودی سه هدف اصلی دارد

  1. اعضا تشویق شوند تا با خود صادق و رو راست باشند.
  2. دیدگاه اعضای گروه دربارۀ خود و دنیای اطرافشان وسیع شود.
  3. آنچه که به زندگی کنونی و آینده افراد معنا می‌بخشد، تشخیص داده شود.

اعضا در گروه‌ درمانی، مسئول رفتارشان در گروه هستند و این همانند آینه‌ای از نحوه رفتار آنها در جهان است؛ برای مثال یک فرد وابسته درک می‌کند تا چه اندازه ممکن است منفعل باشد. درنتیجه اعضای گروه به تدریج راه‌هایی را کشف می‌کنند و به مسیر معنادار زندگی خود باز می‌گردند. مطالعات، اثربخشی گروه‌ درمانی وجودی را نشان می‌دهند، خصوصا برای افرادی که سومصرف مواد دارند و یا کسانی که به بیماری‌های سخت مبتلا هستند.

روانشناسی وجودی مرتبط‌ترین حوزه به فلسفه است

 

نگارنده:

آقای انصار خوگر کارشناس ارشد سلامت روان

گردآورنده:

خانم فرنوش طاهری، روان‌درمانگر و کاندیدای دکتری تخصصی روانشناسی

راه‌های تماس با ما:

تماس با وفور