عقده ادیپ از نظر فروید چیست؟

عقده ادیپ چیست

یکی از مفاهیم اساسی در روانکاوی به ویژه در روانکاوی کلاسیک، عقده‌ ادیپ و عقده‌ی الکترا معرفی شده است. نام‌ گذاری و تعریف عقده‌ی ادیپ مبتنی بر افسانه‌ای یونانی (افسانه‌ی ادیپ) است که در ادامه شرح داده خواهد شد. نخستین بار زیگموند فروید در سال ۱۸۹۹ عقده‌ ادیپ را در ارتباط با مراحل رشد روانی_جنسی خود تعریف کرد و بعدها این مفهوم مورد تحقیق و تفسیر مجدد توسط روانکاوان پس از فروید نیز بوده است. فروید عقده‌ ادیپ را هم برای مردان و هم برای زنان بکار می‌برد اما بعدها کارل گوستاو یونگ اصطلاح الکترا را در ارتباط با این عقده در زنان استفاده کرد. نویسنده در این مقاله به بررسی عقده‌ی ادیپ در پسرها پرداخته‌ است.

پیش از شرح تاریخچه، نظریه و جزئیات آن، تعریفی خلاصه از عقده‌ی ادیپ می‌تواند چشم انداز واضح‌تری از ادامه مطلب به ما بدهد. چرا به عقده‌ ادیپ عقده می‌گویند؟ زیرا عقده در نتیجه‌ی تعارض و به دست نیاوردن چیزی و خواسته‌ای بوجود می‌آید. عقده‌ی ادیپ میل جنسی کودک ۳ تا ۶ ساله را به والد جنس مخالف خود در برابر ممانعت و خطر مجازات والد جنس موافق و همچنین ترس از دست دادن عشق او بیان می‌کند که به همانند سازی با والد جنس موافق و به وجود آمدن سوپر ایگو (عذاب وجدان و ایگوی آرمانی) منتهی می‌شود.

تاریخچه عقده ادیپ با فروید

در سال ۱۸۹۹، زمانی‌ که فروید کتاب تعبیر خواب خود را منتشر کرد، از افسانه ادیپ برای شرح و بسط نظریه‌ی رشدی خود استفاده کرد. ادیپ سوفوکلس شاهزاده‌ای یونانی و تنها پسر لایوس (شاه تبس) و ژوکاستا (یوکاسته) بود که در شرح افسانه‌اش، به نقل از ارتنگ آمده است: “وخشی (غیب گو) به لایوس گفت که اگر از یوکاسته صاحب پسری شود، آن پسر او را خواهد کشت. پس ادیپ را هنگام تولد به چوپانان سپردند تا در کوه «کیتایرون» رهایش کنند. اما چوپانان او را به «مروپه» (زن پولوبوس پادشاه کورنت) سپردند.

روزی یک نفر به ادیپ گفت که فرزند واقعی پولوبوس نیست، او آشفته نزد وخش معبد دلفی رفت تا حقیقت را جویا شود. وخش به جای پاسخ سوالش گفت که پدرش را خواهد کشت و با مادرش زنا خواهد کرد. پس ادیپ، از ترس آنکه مبادا مرتکب این کار شود، نزد پولوبوس بازنگشت و راه «تب» را در پیش گرفت. در راه به لایوس (پدر واقعی‌اش) برخورد و طی نزاعی به طور اتفاقی او را کشت. او در تب، معمای سفینکس (هیولای بالدار با سر زن و بدن شیر) را پاسخ گفت و پادشاه تب شد و نادانسته مادرش، یوکاسته، را به زنی گرفت. چون حقیقت را دریافت خود را کور و یوکاسته و شهر تب را ترک کرد. یوکاسته نیز خود را کشت.”

در عقده ادیپ کودک پسر بسیار در مناقضه و دمشنی خود و پدر می باشد

از افسانه عقده ادیپ تا نظریه آن با فروید

فروید اسطوره‌ی ادیپ را استعاره‌ای جهانی و اساسی از رشد انسانی می‌دانست. همانطور که زنا با مادر و قتل پدر سرنوشتی بود که برای ادیپ رقم خورده بود، فروید معتقد بود میل جنسی به والد غیر هم‌ جنس و نفرت، خشم و حسادت نسبت به والد هم‌ جنس اساس شکل‌ گیری تعارضات روان‌ رنجور و همچنین تعیین‌ کننده مهمی برای روابط بعدی فرد در دوره‌ تناسلی و انگیزه‌های گوناگون وی می‌باشد. مهم است که میل جنسی را با توجه به فضای روانی و تجربه‌ی کودک ۳ تا ۶ ساله در زندگی جنسی‌اش در نظر بگیریم.

حال برای فهم بیشتر به توضیح مختصری از این مراحل رشد روانی-جنسی می‌پردازیم.

مراحل رشد روانی_جنسی (psychosexual)

از نظریه فروید، سائق یا رانه تنش و فشار بدن به ذهن یا به نقل از سنت کلر، بازنمایی ذهنی یک محرک جسمانی تعریف شده‌ است. تجمع تنش بدنی در محل‌های مختلف بدن گویای مراحل رشدی‌ بود که فروید مطرح کرد:

  1. مرحله‌ی دهانی: در ۱۸ ماه نخست، تجمع لیبیدو (رانه‌ی جنسی و حیات) بر ناحیه دهان می‌باشد و ابژه معمولا پستان به مثابه‌ی منبع تغذیه یا مادر (شخص مراقب) است.
  2. . مرحله‌ی مقعدی: در حدود ۲ تا ۳ سالگی، کودک شروع به تمرکز بر مقعد به عنوان منبع لذت می‌کند و آگاهی فزاینده‌ای از کنترل روده را تجربه می‌کند. در این زمان کودک تمایل دارد تا هر زمان و در هر مکان که میل دارد عمل تخلیه را انجام دهد و همچنین از نگه‌ داشتن مدفوع و جلوگیری از دفع لذت می‌برد.
  3. مرحله آلتی: در بازه زمانی ۳ تا ۶ سالگی نیرو گذاری لیبیدو بر آلت تناسلی است و کودک با تفاوت‌های آناتومی زن و مرد، خود ارضایی و عقده‌ ادیپ سر و کار خواهد داشت.
  4. مرحله نهفتگی: بین ۶ سالگی و بلوغ، تمایلات و تعارضات جنسی در ناخودآگاه فرو می‌روند زیرا کودکان بر رشد مهارت‌های اجتماعی و شناختی تمرکز می‌کنند.
  5. مرحله تناسلی: بلوغ، شروع مرحله نهایی را نشان می‌دهد، جایی که تمایلات جنسی دوباره ظهور می‌کند و فرد به دنبال ارضای جنسی از طریق کانال‌های مناسب در روابط بزرگسالان است. این دوره با نحوه‌ی گذراندن تعارض ادیپال ارتباط زیادی دارد زیرا چگونگی پشت سر گذاشتن عقده‌ ادیپ تعیین کننده اشخاص و روابطی است که فرد به عنوان موضوع عشق (اشخاصی که به او عشق می‌ورزد) در روابط آینده‌اش انتخاب می‌کند.

به نقل از استفان میچل و مارگارت بلک در کتاب فروید و پس از او، رنگ و شکل عقده‌ ادیپ برای هر کودک به طور آشکار بر اساس سازمان‌ بندی‌های قدیمی و پیش‌ تناسلی مشخص می‌شود. (منظور از پیش‌ تناسلی مراحل قبل از مرحله تناسلی در مراحل رشد روانی_‌جنسی می‌باشد) برای کودکی با تثبیت دهانی دوره‌ی تناسلی درون‌ مایه‌ی دهانی پیدا می‌کند (امیال جنسی با مسائل مربوط به وابستگی آکنده می‌شود). برای کودکی با تثبیت قوی مقعدی زندگی جنسی درون‌ مایه‌های مقعدی پیدا می‌کند (امیال جنسی تصاویری از تسلط و کنترل به خود می‌گیرد).

هیچ یک از این مراحل رشدی به طور کامل با موفقیت پشت سر گذاشته نمی‌شوند و میزانی از ناکامی و تثبیت لیبیدو در هرکدام از آن‌ها وجود دارد. اما با توجه به شدت تثبیت و اینکه در مراحل ابتدایی یا انتهایی تثبیت شده‌اند میزان روان‌ رنجوری و آسیب شخصیت تعیین خواهد شد. تثبیت به راکد ماندن انرژی روانی (لیبیدو) در هر یک از این مراحل رشدی و جابجا نشدن آن برای انتقال به مرحله‌ی بعدی گفته می‌شود.

عقده‌ ادیپ در ارتباط با مراحل رشد روانی_جنسی تعریف شده است

بسط عقده‌ ادیپ و فرایند شکل‌ گیری آن

اما بطن عقده‌ ادیپ چه چیزی را به ما می‌گوید؟ آیا فراتر از میل جنسی به والد غیر هم‌ جنس و تمایلات نابودگرانه به والد هم‌جنس داستان دیگری وجود ندارد؟ آیا واقعا پسر خواستار هم‌ بستری با مادر است؟ برای فهم دقیق از نظریه فروید در باب عقده‌ی ادیپ نیازمند سفری به پیش از مرحله‌ی آلتی هستیم. به زمانی که تنها ابژه‌ی (موضوع) عشق، مادر بوده ‌است.

از بدو تولد و از زمانی که نوزاد با جهانی آشفته‌ کننده مواجه می‌شود که او را در وضعیتی قرار می‌دهد که با محرک‌های زیادی روبرو است. رابطه‌اش با مادر به نحوی که در ابتدا نامتمایز است و هویت خود را با او یکی می‌داند شکل می‌گیرد. به تدریج نوزاد متوجه می‌شود که مادر ابژه‌ای است که در خارج از او وجود دارد. او این آگاهی را زمانی به دست می‌آورد که از سمت مادر و محیط بیرون ناکام می‌شود. به همین دلیل می‌فهمد منشا بعضی احساساتش در خارج از خودش قرار دارند که گاهی او را ناکام و گاهی ارضا می‌کند.

این ناکامی برای فاصله گرفتن و تمایز کودک به عنوان سوژه از ابژه (مادر) اتفاق می‌افتد و در عقده‌ی ادیپ نیز شاهد این ناکامی و جدایی به واسطه‌ی پدر هستیم. به همین دلیل است که فاصله انداختن پدر بین پسر و مادر در عین حال که برای کودک تراژیک و ناراحت‌کننده است، باعث آسوده شدن او می‌شود. زیرا جهان نامتمایزی که عواطف مادر همان عواطف کودک باشد یا کودک بتواند بی هیچ مرزی با خشمش به مادر آسیب برساند برای کودک بسیار ترسناک است.

مادر ابژه‌ای است که رانه‌های عشق و خشم معطوف به او می‌باشد. فروید به مراحل پیش‌ادیپی چندان نپرداخته است و مرحله‌ی آلتی را مهم ترین مرحله‌ی رشدی می‌دانست. اما به هر حال بعد از تعریف عقده‌ ادیپ، در همان ابتدا و در بازنگری در مفهوم آن، به ما می‌گوید که ابژه‌ی عشق چه در مرد و چه در زن، برای نخستین بار، مادر یا مراقب اولیه است.

مراحل رشد روانی جنسی در عقده ادیپ 5 مرحله دارد

تا حدود ۳ سالگی کودک در باور همه‌ توانی قرار دارد و خود را مرکز جهان می‌بیند. نیاز‌های او همواره ارجح هستند و دیگران و معیارها انتظار چندانی از او ندارند. از ۳ سالگی کودک با مانع بزرگی بر سر امیال خود مواجه می‌شود. پسر اکنون مادر را طور دیگری می‌خواهد. طوری که پدر او را دارد! (شهوانی و با احساسات فیزیکی) اما مشکل اینجاست که پدر را مانع بزرگی برای رسیدنش به مادر میابد.

نکته‌‌ای که باید خاطرنشان شود این است که هرچند کودک متوجه احساسی شهوت انگیز در ناحیه تناسلی‌اش می‌شود، اما به درکی از هویت جنسی یا این فهم نرسیده است که هم‌ خوابگی را بخواهد یا از آن چیزی نمی‌داند. کودک که عاشق مادر است و عشق مادر را می‌خواهد به تدریج متوجه می‌شود توجه مادر به چیزها یا کسان دیگری معطوف است. موضوع عشق مادر پدر است. بدین ترتیب حسادت و رقابت بوجود می‌آید.

در کنار خشم و نفرت، احساسی دیگر در کودک بوجود می‌‌آید. چه می‌شود اگر دیگران به‌ ویژه پدر از میل او با خبر شوند؟ این میل جنسی و اشتیاق فیزیکی که تا پیش از این تنها به صورت عشق به مراقب اولیه تجربه می‌شد برای کودک ترسناک است. اولین بار در مواجهه با این ترس، کودک چیزی را تجربه می‌کند که فروید آن را اضطراب اختگی می‌نامید.

اضطراب اختگی و حل عقده‌ی ادیپ

کودک خشم زیادی را از پدر به واسطه‌ی فاصله‌ای که بین خودش و مادر به وجود آورده است، تجربه می‌کند. اما در عین حال توجه مادر به پدر، موجب می‌شود که کودک بخواهد با موضوعی همانند سازی کند، یا به موضوعی شبیه شود که مورد توجه مادر است. همچنین کودک که در این مرحله متوجه تفاوت‌هایی که در آلت تناسلی خودش با مادر یا خواهرش وجود دارد شده است. گمان می‌کند که پدر آلت تناسلی آن‌ها را بریده است و این کار را با او نیز خواهد کرد.

در واقع پسر خشم و تنفر خود را به پدر فرافکنی می‌کند. یعنی خشمی که تجربه می‌کند را از جانب پدرش می‌داند و فکر می‌کند پدر از او خشمگین یا متنفر است. همانند سازی، همان‌ طور که گفته شد، مکانیزم دفاعی اصلی در این مرحله است. این همانند سازی به عقیده‌ی فروید همانندسازی با پرخاشگر است. پرخاشگری که می‌تواند او را اخته کند. پس با او همانند سازی می‌کند تا با درونی کردن ویژگی‌های قدرتمندانه‌ او از اضطرابش بکاهد.

در نتیجه‌ی پشت سر گذاشتن اضطراب اختگی، سوپر ایگو به وجود می‌آید. سوپر ایگو شامل عذاب وجدان و ایگوی آرمانی است. فروید معتقد بود که عذاب وجدان تنها در نتیجه‌ ترس از دست دادن عشق بوجود آمده است. یعنی کودک ذاتا و شخصا چیزی را بد نمی‌داند. کودک به چیزی میل می‌ورزد و پدر (و بعدها جامعه) کودک را از آن منع می‌کند. کودک به دلیل وابستگی به دیگران و نیازمند بودن به محبت شخصی که منعش می‌کند، از میلش دست می‌کشد. به این ترتیب عذاب وجدان به وجود می‌آید.

برای جلوگیری از پیشرفت عقده ادیپ می توان به درمانگر مراجعه کرد

فروید همچنین در مقاله‌ تمدن و ملالت‌های آن به ایگوی آرمانی اشاره می‌‌کند که در نتیجه‌ درونی کردن عذاب وجدانی که دیگری می‌دهد به وجود می‌آید. در این سطح دیگر نیازی نیست که دیگری‌ وجود داشته باشد تا کودک را از عقوبت میل و رفتارش بترساند بلکه خواست دیگری و صدای او درونی شده و گویی وضع مانند قبل است که دیگری حضور دارد. در این مرحله تفاوتی میان فکر کار بد با عملی کردن آن وجود ندارد زیرا هیچ چیز از چشم ایگوی آرمانی دور نمی‌ماند.

پسر با پدر، ویژگی‌ها و نقش جنسیتی او همانند سازی می‌کند و مادر را کنار می‌گذارد. هرچند که کنار گذاشتن میل به مادر به نوعی سرکوب محسوب می‌شود و هرگز به طور کامل از بین نمی‌رود. در دوره تناسلی که امیال جنسی مجددا ظهور می‌کنند، کودک بنابر میزان موفقیت و نوع پشت‌سر گذاشتن عقده‌ ادیپ، به دنبال موضوعی مشابه مادری خواهد بود که هرگز به آن نرسید. به عقیده‌ی فروید، پسر با توجه به تجربه‌ تراژیک خود می‌داند که در هنگام مواجه شدن با عشق باید تمایلات جنسی خود را سرکوب کند. زیرا این را در ارتباط با مادر که ابژه‌ی عشقش بود تجربه کرده است. بنابراین همواره در ابراز تمایلات جنسی‌اش به فردی که عاشقش شده دست به‌ گریبان است. او گاهی ارضای تمایلات جنسی‌اش را با فردی که درگیری عاطفی‌ای با او ندارد آسان‌تر می‌یابد. هرچند این فرایند وابستگی زیادی به نحوه گذراندن تعارض ادیپالش دارد.

سخن پایانی

به عقیده‌ فروید عقده‌ ادیپ هرگز به طور کامل حل نمی‌شود و بیش از آنکه انتظار حل شدن از آن داشته باشیم، امیدواریم که کارکرد ارتباطی فرد را در آینده مختل نکند. فروید مرکز ثقل بخش آسیب شناسی نظریه‌ی خود را مرحله‌ی آلتی و تعارضات ادیپی می‌دانست. نظریه‌ پردازان بعدی انتقادات فراوانی را بر این بخش و بخش‌های دیگری از نظریه فروید وارد کرده‌اند. هریک نظریات آسیب‌ شناسی متفاوتی را ارائه داده‌اند. با این وجود، این مفهوم نه تنها هرگز به‌ طور کامل کنار گذاشته نشده است، بلکه ارزش نظری و چه بسا عملی خود را حفظ‌ کرده و روانکاوان و نظریه‌پردازان بعدی با چشم اندازهای متفاوتی آن را بازنگری کرده‌اند.

نگارنده:

خانم سمیرا موحدی، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی

ویراستار علمی:

آقای آرش وزیری، روان درمانگر و دانشجوی دکتری روانشناسی سلامت

راه‌هاس تماس با ما:

تماس با وفور