مریم – دوره ۱ قزوین

تجربه شاگردان
تجربه آزادى یا اسارت
زمان زیادى درگیر مساله ازاد بودن از درون بودم.
دراین روزها که هر کدام به شکلى با کرونا و اخبار حاشیه اى آن گره خورده ایم، احوالات خودم ومردم را مرور میکنم و در میابم از هر زمانى بیشتر جانم را در خطر مى بینم و براى حفظ آن به قرنطینه آمده ام.
در این حبسِ اختیارى در عین حال تجربه ى اسارت نیز مى کنم و از این بابت، عالم وآدم را مقصر مى دانم.!!،
از چین و بى مبالاتى اش تا مردم و اهمال کاریشان و تو طئه و …، انگار همه آمده اند که آزادى من را تهدید کنند ..
وقتى به تصویر بزرگترى از زندگى ام نگاه مى کنم، مى بینم قبلا هم، هر روز که از خواب بیدار مى شدم، “در حسرت آزادى” با ذهن مشوّش خود حبس مى شدم و هر شب، نا امید “از آینده اى که از آن خبر نداشتم”، طناب دار را بر گردن مى افکندم. و اما امروز که در قرنطینه ام همان اسارت را به وضوح و شفاف تر تجربه مى کنم !!،
وقت آن رسیده که ذهن را از قرنطینه ى توقعاتِ زیادى خود از زندگى رها کنم.
زمان آن است که آزادى را در این حبس جستجو کنم.
درس هاى استاد در گوشم طنین انداز است “باورهایى که سالها بر مدار اون زندگى کردى رو بازبینى کن” !
الان بهتر میفهمم میشه باورهاى غیرسازنده اى که سالهاست در من بعنوان واقعیت کار میکرد رو بیرون بیارم و با محک واقعیت اون رو بسنجم.
میفهمم، منظور استاد چه بود که میگفت: “حبس، دنیایى بود و خواهد بود که حذف کسى را بخواهم! همه باید باشند تا …”

قرنطینه باعث شد بفهمم ما در کنار هم ودر حبس آزادیم . و آزادى یعنى با هم بودن دلها
مریم شفیعى
شاگرد دوره ١ مهارت هاى جامع و تفصیلى زندگى سالم قزوین- ٩٨/١٢/٢٢