پیدا کردن دوست های جدید
بهترین راه برای پیدا کردن دوست های جدید
ما بسیاری از ساعتهای بیداریمان را به صحبت کردن میپردازیم. بخش بزرگی از گفت و گو کردن ما به تبادل اطلاعات و پیدا کردن دوست اختصاص دارد تا بتوانیم به یکدیگر کمک کرده و رفتارهایمان را با هم هماهنگ کنیم.
راهکارهای گفت و گو برای به جای گذاشتن تاثیری مثبتتر
با اینحال، ما از گفتوگو برای ایجاد و حفظ روابط اجتماعی هم استفاده میکنیم؛ مثلا صحبتهای کوتاه برای گذراندن وقت، گپ زدن با دوستانمان و تملقگویی همسران و رئیسهایمان. به عبارت دیگر، گفت و گو کردن نقشی دوگانه در زندگی ما دارد. هم راهی است برای تبادل اطلاعات، و هم برای گذاشتن تاثیر بر دیگران.
به هنگام گفت و گو، تمرکز ما بر جنبههای سطحی تبادل اطلاعات است. وقتی طرف مقابل در حال سخن گفتن است، ما مشغول فکر کردن به این هستیم که بعد از آن، چه بگوییم. بعد از اینکه گفت و گو به پایان میرسد، اغلب، مقدار کمی از مواردی که مورد گفت و گو قرار گرفته به یاد میآوریم. چیزی که بیشتر به خاطر میآوریم، احساساتی است که این مکالمه در ما برانگیخت.
ما چگونه از گفت و گو کردن برای گذاشتن تاثیراتی از خودمان استفاده میکنیم؟ آیا افراد درک کافی در مورد راههای موثری که باعث میشود دیگران دوستشان داشته باشند، دارند؟ این سوالاتی است که کارن هوانگ و همکاران او در هاروارد در تعدادی از آزمایشهای اخیرشان بررسی کردهاند.
برای نمونه این موقعیت را در نظر بگیرید: دو جوان، اندی و انجی تازه یکدیگر را ملاقات کردهاند. اندی فکر میکند انجی جذاب است و میخواهد بر او تاثیر خوبی بگذارد. او چگونه باید سخن گفتن خود را مدیریت کند تا به این هدفش برسد؟ بیایید سه سناریو را در نظر بگیریم:
سناریوی اول
اندی میخواهد انجی در مورد او ذهنیت خوبی داشته باشد، پس آغاز به صحبت در مورد دست آوردهایش میکند. او به انجی در مورد شغلش و ترفیع اخیرش میگوید و اشارهای هم به حقوق سالانهاش میکند. در مورد ماشینی که به تازگی خریده است و دوستانش که با آنها فوتبال بازی میکند میگوید. (این نکته را هم از قلم نمیاندازد که کاپیتان تیم است) در پایان گفتوگو، انجی اطلاعات زیادی در مورد اندی دارد.
سناریوی دوم
اندی نمیخواهد انجی را بمباران اطلاعاتی کند، بنابراین گفت و گوی سبکی را با او ادامه میدهد و سوالهای معمولی از او میپرسد، مثل اینکه “از کجایی؟” و “شغلت چیست؟” بعد از اینکه انجی پاسخ میدهد، او هم پاسخ خودش را به همین سوالات میدهد. اندی گاهی از انجی تعریف میکند تا احساس خوبی به وی بدهد. در پایان گفت و گو هر دوی آنها اطلاعاتی اساسی در مورد یکدیگر دارند.
سناریو سوم
اندی در مورد انجی کنجکاو است، به همین دلیل سوالات بسیاری از او میپرسد . او با یک سوال عمومی آغاز میکند: “چه شغلی داری؟” بعد از اینکه انجی جواب میدهد، او با سوالاتی دیگر ادامه میدهد، مانند اینکه چند وقت است که در آنجا شاغل است و اینکه شغلش را دوست دارد یا خیر. وقتی انجی از او سوالی میپرسد، او پاسخ میدهد، اما بعد از آن، همین سوال را از او میپرسد. در پایان این گفت و گو اندی بسیار بیشتر از میزانی که انجی در مورد او میداند، در مورد انجی میداند.
اگر جای اندی بودید، کدام روش را پیش میگرفتید؟ مشاهدات روزانه نشان میدهد که بسیاری از مردان، روش اول را انتخاب میکنند، مخصوصا اگر سعی در معرفی خود به عنوان “مرد گونهی آلفا” داشته باشد. مردانی که فکر نمیکنند بتوانند در قبای گونهی آلفا ظاهر شوند سعی میکنند نقش “آدم خوب” را بازی کنند و روش دوم را برمیگزینند. (البته، زنان هم از چنین روشهایی استفاده میکنند).
بسیاری از اشخاص روش سوم را انتخاب نمیکنند. آنها نگراناند که پرسیدن سوالات فراوان باعث شود فضول به نظر برسند و اینکه سوال اشتباهی را بپرسند که شخص مقابل را برنجاند. در هر صورت صحبت کردن در مورد خود از فکر کردن به سوالات مناسب راحتتر است.
تحقیقات تازه در مورد جذابیت بین فردی بر ایدهی “علاقمندی و توجه” متمرکز بوده است؛ یعنی مجموعهی رفتارهای کلامی و غیرکلامی که با مدنظر داشتن نیاز طرف مقابل، بروز داده میشود. وقتی احساس میکنیم که فردی به نیازهای ما علاقه مندتر است، وی را بیشتر میپسندیم.
علاقهمندی از سه جزء تشکیل شده است:
- فهم: ادراک صحیح احساسات فرد دیگر
- تایید: احترام برای چارچوب فکری فرد دیگر
- توجه: نشان دادن علاقه به دیگری
طبق نتایج هوانگ و همکارانش، یکی از تکنیکهای گفت و گو که همهی این سه جزء را شامل میشود، سوال پرسیدن است. ما میتوانیم در مورد احساسات افراد دیگر حدس بزنیم، ولی تنها راهی که برای فهم آنها وجود دارد، سوال پرسیدن است. از آن گذشته، خود عمل پرسیدن سوال، نشان دهندهی تایید چارچوب فکری فرد دیگر است. و مخصوصا وقتی سوالات مربوط به سوالات قبلی میپرسیم، نشان میدهیم که به واقع فرد مقابل برای ما حائز اهمیت است.
برای بررسی این فرضیه که آیا پرسیدن سوال علاقه را بیشتر میکند، دانشمندان دست به یک مطالعه زدند. در این مطالعه، مشاهده شد شرکتکنندگانی که سوال بیشتری میپرسیدند، بیشتر از کسانی که سوال نمیپرسیدند مورد پسند دیگران واقع شدند. ما دوست داریم دربارهی خودمان صحبت کنیم و کسانی که سوالات زیادی از ما میپرسند، این نیاز به خود افشایی را در ما ارضا میکنند. جالب اینجا بود، با اینکه کسانی که سوالات زیادتری ازشان پرسیده شده بود اطلاعات کمتری دربارهی فرد دیگر داشتند ولی با اینحال او را بیشتر دوست میداشتند. چنین آزمایشی در موقعیتهای آنلاین و واقعی انجام شد و به نتایج مشابهی رسید.
نتیجه تقیق روش های پیدا کردن دوست
اگر میخواهید تاثیری خوب بگذارید، راه روشن است. به جای اینکه در مورد خودتان صحبت کنید، کاری کنید طرف مقابلتان به سخن بیاید. در پایان گفتوگو، ممکن است آنها اطلاعات کمتری از شما داشته باشند، ولی آنها شما را بیشتر دوست دارند، چرا که شما این نیاز احساسی-هیجانیشان را پاسخ گفتهاید. و زمانی که نیازهای هیجانی-احساسی فرد دیگر را برطرف کنید، احتمال اینکه او بخواهد چنین کاری را در حق شما نیز انجام دهد بالاتر میرود.